کسب و کار در مسیر صحیح ...

بازاریابی داخلی INTERNAL MARKETING  سال ها قبل به عنوان یک مفهوم مطرح شد، اما زمانی که نظرات جدید به میان آمد، از اصطلاحات متداول کسب و کار کنار گذاشته شد؛ در حال حاضر به نظر می رسد که مجدداً صحبت هایی از مارکتینگ داخلی عنوان می شود.

در بازاریابی داخلی، نگرش های مشتریان نسبت به یک شرکت بر اساس تجربه ای است که مشتری در ارتباط با کل سازمان به دست می آورد و نه فقط با محصولات آن. به این ترتیب هر فردی هرگونه تماس چه مستقیم یا غیرمستقیم با مشتری داشته باشد، به شکل گیری تجربه مشتری کمک می کند و رضایت مشتری عمیقاً به عملکرد نیروی کار یک شرکت بستگی دارد.

زمانی که صحبت از مارکتینگ داخلی می شود معمولاً فرآیند ارتقای شرکت و همچنین پیشبرد اهداف سازمان مدنظر است. هدف از این فرآیند هم سو شدن هر جنبه از عملیات داخلی یک شرکت است تا اطمینان حاصل شود که این فرآیند به اندازه کافی توانایی ارائه ارزش به مشتریان را دارد. درحالی که این نظریه می تواند نظریه ای قابل احترام باشد، اما در حین ایجاد مراحل فروش داخلی به مشتریان یک طرز فکر تفرقه انداز آن ها و ما به وجود می آید. در حالت ایده آل، بازاریابی داخلی بهتر است به عنوان مدیریت داخلی یکپارچه در نظر گرفته شود تا تمام فعالیت هایی را مدیریت و پشتیبانی کند که به صورت مستقیم و غیرمستقیم در جهت تأمین نیازها و رضایت مشتریان قرارگرفته است.

مدیران بازرگانی مسئول درآمد و حفظ سودآوری در سطحی قابل قبول برای ادامه کسب و کار هستند. آن ها همچنین باید اطمینان حاصل کنند که تمام کارمندان به این درک و فهم رسیده اند که اعمالشان به صورت فردی و جمعی بر برداشت و رضایت مشتری تأثیرگذار است و درنهایت با سطح درآمد که موجودیت سازمان به آن بستگی دارد، ارتباط دارد. القای شور و شوق، خلاقیت، انگیزه و تخصص حقیقتاً موضوع ارتباطات نیست، بلکه زیربنای مدیریت مؤثر و رهبری موضوع ارتباط است.

به طورکلی در بسیاری از کسب و کارها، اداره سازمان شرکت های بزرگ بر پایه فرآیند داخلی است، نه بر اساس نتایج موردنیاز؛ بنابراین سازمان ها برای تحقیق، تولید، فروش، ارسال، کنترل اعتبار، مسائل مالی، خرید و کارکنان در بخش های مجزا تقسیم بندی شده اند؛ در غیر این صورت روحیه خودمختاری در بخش های مختلف سازمان گسترش خواهد کرد.

راهنمایی، مشاوره بازاریابی داخلی

منابع بسیاری در رابطه با بازاریابی داخلی در بازار موجود است که باید با دقت موردبررسی قرار گیرند. بسیاری از این منابع به مثال هایی از آمریکا و ژاپن اشاره کرده اند که شرکت اپل هم نمونه یکی از این مثال ها است. آن ها همچنین فهرستی از اقداماتی که باید صورت بگیرد را ارائه می دهند اما به دلیل وجود اختلاف فرهنگی، چنین مثال هایی در سطح بین المللی به آسانی قابل انتقال نیست.

استفاده افراطی از برنامه های رادیویی، وبلاگ ها و روزنامه ها برای آموزش از طریق تبلیغات، در جهت ارتقای فرهنگ سازمانی، نتیجه ای جز بدبینی و کاهش اثربخشی در سازمان ها نخواهد داشت. استفاده بیش ازحد از فرآیندهای القایی و دیگر فرآیند ها ممکن است باعث نگرش های منفی و تمسخر شود، درحالی که روند کاری یا فرهنگ یک سازمان ممکن است مناسب یک کشور باشد، ولی در جای دیگر کاربردی نداشته باشد.

در اجرای بازاریابی داخلی در ارائه طرح های انگیزشی برای کارکنان دقت زیادی باید کرد و همه افراد، آنان که مستقیماً یا غیرمستقیم با مشتریان در ارتباط هستند را در نظر گرفت، زیرا در غیر این صورت سبب اختلاف و نتیجه معکوس می شود. از سوی دیگر، این طرح های تشویقی ممکن است به گونه ای عمل کنند که افراد ذی نفع در این طرح ها، بیشتر بر منافع خود تمرکز کنند و نه بر اهداف شرکت.

هدف کلی از بازاریابی داخلی اطمینان یافتن از این موضوع است که تمام کارمندان شرکت باید برای برآوردن نیازهای مشتریان، همکاری کامل داشته باشند تا به اهداف شرکت دست یابند. مهم ترین اصل در این فرآیند، چگونگی همکاری یک شرکت با مشتریانش در شناسایی، پیش بینی و رضایت بخشی نیازهای آن ها برای به دست آوردن و حفظ رسوم و سرمایه است. متأسفانه، مدیران تجاری به ندرت تسلط کامل در تمام زمینه های کسب و کار دارند که مستقیم یا غیرمستقیم بر مشتریان تأثیر می گذارد و اغلب درزمینهٔ فروش و پشتیبانی فروش محدود هستند. در هر کسب و کاری، هر فردی از مدیرعامل شرکت گرفته تا نیروهای خدماتی، باید بداند که همکاری دسته جمعی بر ادراک مشتریان تأثیر می گذارد و نهایتاً مشتری تأمین کننده درآمد سازمان است.

نقش مدیران در بازاریابی داخلی

مطمئن شوند تمام کارمندان از اهمیت وجود مشتری و اینکه به نوعی منبع درآمد شرکت هستند، اطلاع دارند.

واگذاری مسئولیت ها به طور شفاف به نحوی که هر فرد از همکاری با شرکت، احساس افتخار کند.

به کارمندان اطمینان دهند که حقوق مناسبی درخور مسئولیت هایشان دریافت می کنند.

بحث و انتقاد در سازمان را رواج دهند.

بازاریابی داخلی در مورد برنامه های ارتباطی یا فروش داخلی نیست، بلکه پیرامون مدیریت کارمندان مؤثر، انگیزه و مدیریتی است که به عهده مدیر تجاری تحت نظر مدیرعامل صورت می گیرد.

انتهای مطلب/