برندهای لوکس که میخواهند از پتانسیل و ظرفیت اینترنت و رسانه اجتماعی استفاده کنند باید هفت قانون اصلی را به کار ببرند. این هفت قانون ما را به سمت یک نتیجه مهم رهنمون میکند: ایده یکپارچه کردن کانالهای مختلف توزیع برای یک برند از اهمیت ویژهای در دنیای امروز برخوردار است.
قانون ۱: اینترنت و رسانه اجتماعی یک گفتگو هستند، گفتگویی بین یک برند و مشتریان آنها؛ یک مکالمه به دو نفر احتیاج دارد. شبکه باید گفتگوی غیرتجاری با مشتریان درباره موضوعاتی مانند راهنماییهای عملی از طریق انجمنها و خدمات آنلاین ایجاد کند. این یکی از بهترین راهها برای توسعه حس تعلق هست. «هاگیز فوروم» پوشک نمیفروشد بلکه راهنماییهای رایگان را ارائه میدهد، خالق اتاق کودک مجازی هست، چگونگی ماساژ دادن نوزاد را نشان میدهد و به فروش محصولات نوزاد کمک میکند.
قانون ۲: پذیرش از دست دادن کنترل؛ رسانه اجتماعی دو جنبه دارد. این امر برندها را به سوی پذیرش اطلاعات، اشتراک محتوا با مشتریان و انتقادپذیری سوق میدهد. برندها در زمان ایجاد رابطه با مشتریان باید از مطالعات موردیای استفاده کنند که بیان میکنند: «این اتفاقی است که افتاده… این کاری است که ما انجام دادهایم یا مسئله را حل کردیم.» این امر به اعتبار سازی کمک میکند.
انجمن اقتصاد جهانی «داووس» تلاش میکند تا برای بازسازی تصویر وب، تصاویر و فیلمهایی از پایگاه محتوای بزرگ خود را در فلیکر و یوتیوب به نمایش بگذارد. بلافاصله برخی از آنها کپی و تبدیل شدند، خصوصاً توسط مخالفان سیاسی برخی از رهبران حاضر در آنجا؛ اما این امر به اعتبار سازی «دبلیو ای اف» کمک کرد.
قانون ۳: شناخت مشتریان خود؛ بیشتر برندها بخشبندی مشتریای را توسعه دادهاند که بیشتر اوقات بر اساس جمعیت شناختی یا فروش نیست. بهترین عملکردها نشان میدهد که این بخشها باید منطقی بوده و شامل سطوح و یا مشارکت با برند باشند. برای مثال بخشبندی مشتری در شرکت «لِگو» از پنج بخش تشکیل میشود:
- خانوارهای تحت پوشش: آنهایی که مشکوک به خرید محصولات شرکت «لِگو» میباشند.
- خانوارهای فعال: آنهایی که در ۱۲ ماه گذشته خرید داشتهاند.
- جامعه متصل (اجتماع مرتبط): آنهایی که با مشاهده و دیدن وبسایت یا فروشگاه فعالانه با برند ارتباط داشتهاند (تقریباً نیمی از خانوارهای فعال). زمانی که یک خانوار فعال با برند ارتباط برقرار میکند، میانگین زمان سپریشده سه برابر میشود.
- جامعه یکبهیک: اعضای باشگاه «لِگو»، طرفداران بزرگسالی که ثبتنام کردهاند و یا اعضای پایگاه اطلاعات آنلاین (تقریباً نیمی از جامعه متصل که اطلاعات فردی خود را به اشتراک میگذارند). زمانی که یک خانوار فعال در رابطه یکبهیک قرار بگیرد، میانگین زمان سپریشده پنج برابر میشود.
- کاربران اصلی_ مشترکان جهانی «لِگو»، جامعه طرفدارانی که در ساخت محصولات جدید با هر بخش مشارکت دارند.
این امر نشان میدهد که سپری کردن زمان با بالا رفتن مشتریان در هرم بیشتر میشود و برند در هر بخشی بهطور متفاوت مشارکت دارد.
قانون ۴: سنجش، سنجش، سنجش؛ بازیگران محض از اینترنت این قانون را توسعه دادهاند که برای صنعت تازگی دارد: همیشه نتایج هر عملی را بسنجید. بیشتر برندها که بهصورت آنلاین فعال هستند از نمرات ارتقادهنده شبکه استفاده میکنند که به سنجش ارتقادهندهها (مثلاً طرفدار برند) در مقابل مخالفان (آنهایی که از برند شکایت میکنند) کمک میکند. این امر اهمیت ویژهای دارد: بیشتر برندها تنها رضایت کلی را موردسنجش قرار میدهند و خود را با مقادیر بالای ۹۵ راضی میکنند. تمام مطالعات اخیر نشان میدهند که سنجش مناسبی برای اندازهگیری تائید و عدم تائید برند استفاده میشود. این امر منجر به تطبیق سنجش وفاداری و اقتصادهای مشارکتی میشود: مشتری چقدر نسبت به برند وفادار است و آیا او مشتریان را به برند ارجاع میدهد یا خیر؟ «لِگو» از نمرات ارتقادهنده شبکه برای اندازهگیری ظرفیت برند برای ارتقای مقادیر ارجاعی متفاوت استفاده میکند. چهار بُعد اندازهگیری میشوند: تجربه محصول (رفتار پس از خرید)، تجربه آنلاین، تجربه فروشگاه و تجربه خدمات مشتری.
قانون ۵: داشتن تیم اینترنتی متحد، ازجمله مدیر انجمن؛ یک برند باید تیم داخلی قویای را برای ایجاد ظرفیت داخلی، مرتبط کردن بخشها و قسمتهای سازمانی شکل دهد. زمانی که موضوع مربوط به شبکه میشود، قوانین اصلی اندکی باید لحاظ شود:
- بهسرعت عمل کنید.
- در گفتگوها شرکت کنید.
- کانالها را پویا و جالب نگهدارید.
- جایگیری دیجیتال خود را افزایش دهید.
- قبل از بحران کانالهایی را ایجاد کنید.
این امر نیاز به مشارکت درونی واقعی دارد: رسانههای اجتماعی به کارکنانی نیاز دارند تا مشارکت کنند و باید مدیر اجتماع ماهر و متخصصی را بکار گیرند. این مدیر یک سفیر برای برند است و مسئول بیچونوچرای تصویر ذهنی برند خصوصاً در دوران بحرانی هست.
این امر در اواسط انقلاب مصر اتفاق افتاده بود. دهها و صدها هزار نفر از تظاهرات کنندهها روزانه در میدان «تحریر» گرد هم میآمدند و دموکراسی واقعی را طلب میکردند و در عمق این بحران برند مد آمریکایی به جنبش خود برای یافتن بازار ادامه میداد. این پیام در تمام اینترنت مخابره شد و نظرات مخالف و موافقی به آن داده شد. ناگهان، جهان مجازی به دو بخش تقسیم شد: در یکسو کسانی که پیام را جالب میدانستند و تعهد به برند را تائید کرده بودند. «کنتث کول» بعد از اعتراف به اینکه قصد توهین به مصریها را نداشته است در نهایت یک پیام عذرخواهی را در فیسبوک پست کرد.
قانون ۶: رسانه اجتماعی به خودی خود فروش نمیکند؛ ماه مِی سال ۲۰۰۹، گزارشی توسط شبکههای دانش به تبلیغکنندهها، بازاریابها و محققان، تصور واضحتری از انگیزهها و نگرشهای کاربران رسانه اجتماعی در آمریکا میدهد (بهجز وبلاگها).
- ۸۳ درصد از جمعیت اینترنتی (سن ۱۳ تا ۵۴ سال) در رسانههای اجتماعی شرکت میکردند- ۴۷ درصد از آنها بهصورت هفتگی این کار را انجام میدادند.
- کمتر از ۵ درصد از کاربران رسانههای اجتماعی برای راهنمایی درباره تصمیمات خرید به این وبسایتها مراجعه میکردند.
- تنها ۱۶ درصد از کاربران رسانه اجتماعی بیان کردهاند که احتمال دارد از شرکتهای تبلیغکننده روی وبسایت خرید کنند.
قانون ۷: رسانه اجتماعی درباره راهبرد یکپارچهای است که آگاهی از برند/تصویر ذهنی از برند/ روابط مشتری را توسعه میدهد و فروش را بیشتر میکند؛ اینترنت به معنی داشتن یک وبسایت شرکتی، سایت تجارت الکترونیک، استفاده از وبلاگ و داشتن نام کاربری توییت، صفحه فیسبوک، یوتیوب، استفاده از ایمیل و یا پیام متن نیست، اینترنت یعنی استفاده از تمام این موارد بهصورت یکپارچه، تمام ابداعات و نوآوریهای برند باید یکپارچه، معتبر و منسجم باشد. انتهای مطلب/