هویت بخشی به هر برند فرآیندی است که مستلزم تعریف هویت برند و عینیت بخشیدن به آن در فرم، رنگ، نمادها و لوگوی شرکت یا سازمان و همچنین پایش دائم کلیه فعالیتهای عملیاتی و تبلیغاتی سازمان برای همسو بودن با آن هویت است.
برای مثال یک شرکت پرداخت الکترونیک تلاش دارد در ذهن مشتریان خود بهعنوان شریکی قابلاطمینان نقش بسته و با توجه به اهمیت اطمینان در مبادلات مالی، به انتخاب اول مشتری در فضای رقابتی خود تبدیل شود. درواقع قابلیت اعتماد و پایداری شرکت در شرایط مختلف اقتصادی و توان مالی آن بهعنوان اجزای تشکیلدهنده هویت شرکت عمل نموده و میبایست کلیه فعالیتهای شرکت از نحوه برخورد کارکنان مرکز تماس با مشتریان، نحوه و مدتزمان رفع مغایرتهای مالی، ادبیات، پوشش و نحوه ارائه خدمات کارشناسان پشتیبانی، علائم تجاری و مواردی ازایندست در ارتباطی هدفمند و یکپارچه با یکدیگر، برندی را به وجود آورند در دربردارنده این تصویر باشد.
کارکنان درواقع ارائهدهنده خدمات به مشتریان میباشند و میبایست دیدگاه و باورشان نسبت به کیفیت و مرغوبیت خدمات و نام و جایگاه برند در نظر گرفته شود. آیا نسبت به ارزشها و باورهای برند دید عمیقی دارند؟ آیا آنها را پذیرفتهاند؟
به کلیه فعالیتهای یک شرکت در عرصه گوناگون بازاریابی، پشتیبانی خدمات و تبلیغات که موجب نوع خاصی از ادراک در مشتری میگردد تصویر ذهنی برند گفته میشود. مکانیسم تصویر ذهنی مشتری عبارت است از ترکیب پیچیدهای از علائم، نشانهها و پیامهای ارسالی به مشتری که در کلیه فعالیتهای سازمان تجلی مییابد. اهمیت این امر ازآنجهت است که ازیکطرف میبایست کلیه کارکنان در تمامی سطوح با درک اهمیت ارتباط خود با مشتریان نسبت به انطباق این ارتباط با تصویر ذهنی مشتریان اقدام نموده و از طرف دیگر سازمان نیز با برقراری ارتباط مداوم و مستمر بین تمامی واحدهای مرتبط با مشتری، نسبت به هماهنگسازی و ایجاد درک واحد از تصویر ذهنی مطلوب اقدام نماید.