رهبری ویژگیهای شخصیتی از قدیمیترین نظریهها در حوزه رهبری است و این مقوله ارتباط تنگاتنگی با روانشناسی شخصیت و ابزارهای بسیاری دارد که برای سنجش آن طراحیشده و میشود. نظریه ویژگیهای شخصیتی به شخصیت رهبران بهعنوان افراد میپردازد و ابعاد مختلف آن را اندازهگیری میکند. رویکردهای فعلی در حوزه روانسنجی به دنبال مشخص کردن ویژگیهای شخصیتی که با موفقیت در رهبری و یا با عوامل مختلف مانند خلاقیت، هوش هیجانی و یا انحراف از برنامهها همبستگی دارند. بهاینترتیب، نظریه ویژگیهای شخصیتی به بررسی محیط کار و شرایط آن نمیپردازد بلکه، بر پایه فرض است که ویژگیهای شخصیتی رهبر تعیینکننده موفقیت سازمان خواهد بود. .
تحقیقات میدانی که در این زمینه صورت گرفته است به این شش ویژگی که در ادامه همراه کسبوکار دماوند به آنها خواهیم پرداخت اهمیت بیشتری داده است.
هوش
هوش معرف توانایی کلامی، توانایی تصمیمگیری، تواناییهای استدلالی است که باعث ایجاد ذهنی روشن، توجه متمرکز و توانایی حل مسئله در فرد میشود. این ویژگی با بهره هوشی مرتبط است، اما انحصاراً به آن اشاره نمیکند. بااینحال، باید گفت که بهره هوشی یکی از عواملی است که بیشترین همبستگی را با موفقیت در رهبری دارد. نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که رهبران میتوانند اطلاعات لازم را در مورد کار و فعالیت سازمان به دست آورند و آنها را پردازش کند و از آنها در عمل استفاده کنند، اما بهره هوشی تواناییهای شناختی و نه دانش را میسنجد.
اعتمادبهنفس
رهبرانی که اعتمادبهنفس دارند میتوانند تصمیم بگیرند و بر تصمیم خود پایبند بمانند. آنها میتوانند با قاطعیت و بدون پشیمانی رهبری کنند. این رویه موردپذیرش کارکنان قرار میگیرد و محیطی امن و تصویر روشنی از رهبر و سازمان در ذهن آنها ایجاد میکند.
کاریزما
کاریزما به بسیاری از کارکردهای رهبری و بخصوص به تأثیرگذاری آن نسبت دادهشده است. بهطور مشخص، از رهبران کاریزماتیک میتوانند حس جهت مندی را به افراد خود تزریق کنند و با آنها که پذیرای رهبری وی هستند انگیزه بدهند. زمانی که به داشتن چشماندازی مشخص و اهدافی معین نیاز باشد، رهبران کاریزماتیک توانایی بسیار زیادی در تدوین چشمانداز و محقق کردن این اهداف دارند. رابطه قدرتمندی میان کاریزما و تأثیرگذاری رهبری وجود دارد.
اجتماعی بودن
رهبران باید بتوانند شبکههای افراد و تعاملات، مشکلات و تعارضات میان آنها را مدیریت کنند. رهبران برای آنکه بتوانند این تعارضات را حل کنند و باتدبیر، مشکلات کارکنان را حل کنند و آنها را به انجام کاری متقاعد کنند، باید مهارتهای بین فردی فوقالعادهای داشته باشند. این امر زمینهساز همکاری و تعادل در محیط کار است که برای بسیاری از سازمانها یکی از مهمترین پیشنیازهای موفقیت است.
اراده
رهبران باید تمرکز و توانایی حل مسئله داشته باشند، اما مهمتر از آن باید در تعارضات و زمانهای بحرانی استوار بمانند. برای آنکه اهداف و چشماندازهای خود را محقق کنند، رهبران باید اراده لازم برای حرکت به جلو و مقابله با فشارها، مشکلات و مخالفتها را داشته باشند.
صداقت
در اینجا صداقت به رابطه میان رهبر و کارکنان اشاره دارد و به این معناست که رهبر با کارکنان خود راستی و صداقت در پیش بگیرد. این امر پذیرش مسئولیتهای مربوط به گروه و شفافیت در ارتباط با فعالیتهای سازمان نمود پیدا میکند. این صداقت یکی از عوامل کلیدی ایجادکننده وفاداری کارکنان به رهبر و سازمان میباشد.
انتهای مطلب/