خدمات مشتری، رویکردی است که در عرصه تجارت بهکاررفته و نشان میدهد که ایده مشتری مداری بهسادگی اشتباه قلمداد شده و بد تعبیر میشود. یک برند با فراهم نمودن خدمات عالی برای همه مشتریان، هزینه فرصت زیادی را متحمل خواهد شد. وقتی شما سعی میکنید رفتار خوبی با همه مشتریان، داشته باشید، ریسک کرده و ممکن است مشتریان وفادارتان را از دست بدهید. بهعلاوه بدون اینکه نظر شخصی خود را دخیل نماییم باید بگوییم که گاهی برند الهامبخش احترام به افراد نیست.
برای مثال میتوانیم بگوییم: من دوست ندارم این محصول را بخرم. سؤال این است چه طور رابطه با مشتری، نتایج عالی به همراه خواهد داشت؟ تبلیغات صنعت باب گارفیلد و داگ لوی نشان میدهد: تجارتی که با هزینه کردن دیدگاه اصلی خود در مقابل مشتریانش خود را کوچک میسازد و شأن خود را از دست میدهد. احترامی نشان نمیدهد و احترامی نمیبیند. در مقابل مدیران برندهای بزرگ وجود دارند که تنها بر روی مشتریان اصلی و وفادار خود تمرکز میکنند. آنها اساساً تمرکز خود را بر روی این زمینه معطوف کرده و مشتریان ایده آلشان را دنبال مینمایند.
برای مثال، بدون توجه به فروش، لولولمون افرادی که به دنبال تخفیف هستند را از مغازههایش دور نگاه میدارد. تریدر جوز هیچ کوپن یا کارت خریدی را ارائه نمیدهد، بنابراین افراد با سرعت بیشتری از صف پرداخت وجه خارج میشوند. ازنظر برندهای بزرگ و معتبر، همیشه حق با مشتری نیست. تنها حق با مشتریان معتبر و وفادار است. مدیر شرکت وول فودز بدین نتیجه رسید که مشتریان باقیمانده مشتریان خاص برند بودند، زیرا تجربهخوبی از برند داشته و از مغازههایشان خرید میکردند.
آنها به ارزش شرکت واقف بوده و آن را تحسین میکردند. راب اظهار داشت: این مسئله بسیار مثبت است. او شرح داد که شرکت بهخوبی این مسئله را درک کرده و میداند که باید تمرکزش را تنها بر روی این دسته از مشتریان معطوف نماید؛ بنابراین، او اظهار داشت: ما باید بهجای دنبال کردن سایر مشتریان به مشتریان وفادار خود توجه نماییم. در غیر این صورت هر شب نیمی از مشتریانمان را از دست خواهیم داد. گاهی ممکن است این امر بهآرامی و در درازمدت صورت گیرد. اکنون میتوان اطمینان حاصل کرد که ما بهطور مطلوب و متفکرانه عمل مینماییم.
در مثال صنایع غذایی وول فودز، بهسادگی میتوان مشاهده کرد که هدفگذاری تنها یک روش برای کسب بازده و سود نیست. هدفگذاری روشی است که موجب تقویت ارزش ویژه برند، شناسایی امکانات استراتژیک و تعیین تمرکز عملیاتی میشود. هدفگذاری میتواند محرک نخست حاشیههای سود باشد.
تحقیق انجامشده در سال ۲۰۱۱ بیانگر آن است که حتی اگر ۵۰% از مدیران مارکتینگ هدفگذاری خوبی را در استراتژی فعلی خود انجام داده باشند، بیش از ۷۵% از آنها باور ندارند که بتوانند آنها را بهخوبی به اجرا بگذارند. نویسندگان این تحقیق میگویند: ساخت یک برند هرگز به این اندازه چالشبرانگیز نبوده است. گسترش و تکهتکه شدن کانالها، روابط با مشتری را به هدف در حال حرکت تبدیل کردهاند. این مورد حاکی از آن است که این موضوع مهم میباشد؛ زیرا شما باید روابط با مشتریان را مشخص نمایید و تعیین کنید که میخواهید با کدام دسته از مشتریان ارتباط برقرار کنید.
پیتر فادر، پروفسور وارتون و نویسنده کتاب مشتری مداری: تمرکز بر مشتریان مناسب برای کسب مزیت استراتژیک، بیان میکند که این امر بین برندهایی همچون نوردستروم که خدمات برتر خود را به همه افراد ارائه میکنند و برندهایی که مشتری مداری را بهعنوان یک عمل هدفدار انتخاب میکنند، تمایز ایجاد میکند. طبق گفته فادر، مشتری مداری بیان میکند که ما باید به دنبال مشتریان خاص خود باشیم. آنها را بیابیم و بهترین خدمات و محصولاتمان را در اختیارشان قرار دهیم و در مورد سایر مشتریان خرسند باشیم که توانستهایم تعاملی هرچند کوچک با آنها داشته باشیم. ما قصد داریم استراتژی خودمان را اتخاذ نماییم نه همه مشتریان را. در برآورد فادر، اگر غیرازاین باشد، شرکت هزینه فرصت سنگینی را متحمل خواهد شد.