مأموریت اصلی مارکتینگ، ایجاد تفاوت میان محصولات شرکت و رقبا با استفاده از یک ویژگی مهم برای مصرفکنندگان است؛ مارکترها برای ایجاد و خلق این تمایز، از تقسیمبندی بازار، انتخاب بازار هدف و جایگاهیابی استفاده میکنند. تقسیمبندی بازار، فرآیند تقسیم بازار به گروههای همگن از مصرفکنندگان است؛ مصرفکنندگانی که پاسخ مشابهی به ترکیب خاصی از آمیختهی مارکتینگ میدهند.
البته نباید تعجب کرد اگر فعالان مارکتینگ این روند را بهصورت معکوس طی کنند. روشن است که خلق تمایز در محصولات شرکت نسبت به رقبا، کار آسانی نیست، بدین رو این موضوع تبدیل به یکی از بزرگترین چالشهای مدیران ارشد شده است که شاید دلیل اصلی آنهم تأکید مارکترها بر فعالیت در چارچوب آمیختهی مارکتینگ است؛ یعنی نگرشی که تاکتیکی است و امکان ایجاد تفاوتهای بنیادی را از طریق تقسیمبندیهای استراتژیک سلب میکند.
چنین تفاوتهایی، برای خلق منافع پایدار و اجتناب از عرضهی محصولات نسبتاً مشابه ضروری است. تفاوتهایی که ناشی از یک شبکه ارزشی خاص است، برای خدمت به یک بخش استراتژیک ویژه ایجادشده و منبع مزیت رقابتی شرکت را تشکیل میدهد؛ بدیهی است شبکهای که هماهنگکنندهی کارکردهای بخشهای مختلف برای خدمت مؤثر به بخش انتخابی ازجمله ارائهی ترکیب خاصی از ۴ پی آمیختهی مارکتینگ باشد، فراتر از مفاهیم مرسوم مارکتینگ عمل کرده و دربرگیرندهی ایجاد تفاوت در بخشهای مختلف مانند عملیات، تحقیق و توسعه و خدمات نیز هست.
روشن است که پذیرش ایدهی تقسیمبندی استراتژیک، الزامات خاص خود را نیز به همراه خواهد داشت و مدیران مارکتینگ ناگزیرند بهجای محدود کردن خود به آمیختهی مارکتینگ بهطور وسیعتر فکر کرده و موضوعات و مفاهیمی همچون مصرفکنندهی باارزش، مجموعه ارزش ایجادشده و شبکهی خلق ارزش یا ۳ وی را مورد تجزیهوتحلیل قرار داده و به سؤالات زیر پاسخ دهند:
- چگونه شرکت میتواند تمایز پایدار ایجاد کند؟
- الزامات استراتژیک فرا بخشی عمل کردن چیست؟
- چه نوع همافزاییهای مثبت یا منفی در اجرای این رویکرد مطرح میشود؟
- شبکهی خلق ارزش برای خدمت به بخشهای استراتژیک مختلف چگونه باید شکل بگیرد؟
- منابع تفاوت مزیت ما بر مبنای توانمندیها، فرآیندها و داراییها چیست؟
روشن است دادن پاسخ به این گروه از موضوعات استراتژیک بهوسیلهی واحد مارکتینگ یا متخصصان مارکتینگ، مدیریت ارشد را قانع میکند تا بهای لازم را به آنها در تصمیمگیریهای استراتژیک بدهد و نه توقف در محدودهی آمیختهی مارکتینگ و تمرکز بر تفکرات سنتی تقسیمبندی بازار.