بازاریابی (صحیح آن مارکتینگ) معمولاً برای افرادی جذاب است که چالش برخورد با دیگر افراد، صحنههای رقابتی و خلاقیت و نوآوری را دوست دارند.
بازاریابی همچنین اشخاص توانمندی را جذب خواهد کرد که تفاوت آنها با افراد علاقهمند به حسابداری و امور مالی در این است که به مردم بیشتر از اعداد و به خلق اقدامات بیشتر از گزارش کردن آنها علاقه دارند. به عقیده فیلیپ کاتلر، کیفیت افراد مشغول در بازاریابی افزایشیافته است. تعداد بسیار بیشتری از افراد با مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی وارد حیطههای مدیریت برند یا تحقیقات بازار میشوند که باید تصویر کلیتری از تصمیمگیری کسبوکار- و نهفقط بازاریابی- به آنها ارائه شود.
اما در آموزش بازاریابان (مارکترها) کاستیهایی وجود دارد که مانع ابراز وجود آنها و کسب جایگاهی در هیئتمدیره توسط ایشان میشود. (توجه داشته باشید که اکثر شرکتها یک بازاریاب حرفهای را در سطح هیئتمدیرهی خود نمیپذیرند). یکی از کاستیهای اصلی، این است که اگرچه بسیاری از بازاریابان مدرک مدیریت بازرگانی اخذ کردهاند اما در زمینهٔ ی زبان و تجزیهوتحلیل امور مالی آموزش کافی ندیدهاند؛ بنابراین، وقتی با مدیرعامل شرکت در مورد بودجهی بیشتر برای بازاریابی بحث میکنند یا میخواهند مسئولیت بیشتری در قبال مخارج گذشته نشان دهند با مشکل مواجه میشوند. بازاریابان تا زمانی که به زبان امور مالی مسلطتر نشوند، احترام بیشتری تجربه نخواهند کرد.
مشکل دوم، دانش محدود بازاریابان در مورد فناوری است. آینده در بازاریابی مبتنی بر فناوری نهفته است. موفقیت بازاریابی به موارد زیر متکی خواهد بود:
- پیشرفت در زمینهٔ ی نرمافزارها
- رایانههای دستی
- کارتهای هوشمند
- بازاریابی مبتنی بر پایگاه داده
- سامانههای خودکار فروش
- سامانههای خودکار بازاریابی
- بازاریابی اینترنتی
- بازاریابی با ایمیل
- مدلسازی بازار
- تحلیل پیشبینی کننده
- صفحه راهنمای بازاریابی
- و دیگر ابزارهای پیشرفتهی فناوری.