یک برند؛ بهطور سنتی، نام تجاری طراحی میشد و کسبوکارهای تولیدی نیاز به برقراری ارتباط با مصرفکنندگان خود از طریق تبلیغات داشتند، چراکه هیچکدام از شرکتهای تولیدی بهخودیخود دارای فروشگاه نبودند، پس کنترلی بر POS (نقطه فروش) نداشتند.
مصرفکنندگان بهشدت تحت تأثیر محیط POS قرار دارند، بنابراین نام تجاری تولیدکنندگان نیازمند تأثیرگذاری بر روی مشتریان قبل از ورود به فروشگاههای خردهفروشی بوده است. درنتیجه، چنین کسبوکارهایی به ترغیب خردهفروشان جهت ذخیره محصولاتشان و در همان حال، ترغیب مصرفکنندگان به پیگیری آن محصولات نیازمند بودند. بنابراین برند سازی ابزاری اساسی برای برقراری ارتباط با مصرفکنندگان پیش از رسیدن به POS که معمول توسط خردهفروشان و یا ذخیره کنندگان ثالث اداره و کنترل میشود، میباشد.
در اواسط دهه ۷۰ و ابتدای دهه ۸۰ برند سازی بهطور کامل بر روی محصولات تمرکز کرده بود و ابزاری محسوب میشد که معمولاً توسط تولیدکنندگان استفاده میشد. برخی نامهای تجاری را بهعنوان نوعی محصول میدیدند که هم مزیت کارکردی و هم ارزشافزوده را به وجود میآورد. برندی که برخی مصرفکنندگان برای پرداخت برای آن آماده میباشند.
مطمئناً محصولات مشهوری همچون شلوارهای جین لیوایز وجود دارند که بر اساس برند خود شناخته میشوند. گاهی اوقات یک محصول نوآورانه بهطور مستقیم با نام طراح خود گره میخورد و سپس هردوی آنها با یکدیگر قابلمعاوضهاند. همچون مکینتاش، دایسون و مک اپل.
بااینحال همیشه یک برند چیزی ورای یک محصول بوده و در حالت عادی، نام یک شرکت، سازمان و شخص است. بهعنوان یک ایده غیرقابل لمس، یک برند با محدودیتهای فیزیکی که محصولات در اثر آنها به مد قدیمی یا غیرقابل پوشش و یا از مد افتاده تبدیل میشوند مواجه نیست. بااینحال میتواند در ذهن مصرفکنندگان خود احیا شود یا دوباره شکل بگیرد. یک برند همیشه موجودیتی جدای از محصول یا خدمت دارد، یک برند همیشه زندگی مخصوص به خود دارد.
اگر کسب و کارهای داخلی با معجزه برند به خوبی آشنا بشن رونق فراوانی خواهند داشت