رویکرد جدید نسبت به ارتباطات، جایگاه سازی (Positioning) نام دارد. جایگاه سازی با یک محصول، یک کالا، نوعی خدمات، یک شرکت، یک موسسه و حتی خود شما آغاز میشود؛ اما جایگاه سازی مفهومی نیست که روی محصول یا خدمت صورت گیرد. جایگاه سازی مجموعه فعالیتهایی است که روی ذهن مشتری فعلی یا مشتری احتمالی صورت میگیرد. امروزه ارتباطات بهخودیخود یکی از مشکلات محسوب میشود چراکه با ضعف در آن مواجه هستیم. یکی از سختترین نوع روشهای ارتباطات، تبلیغات است. جایگاه سازی مفهومی است که ماهیت تبلیغات را تغییر داده، مفهومی بینهایت ساده که افراد بهسختی قدرت آن را درک میکنند. افرادی همچون آدولف هیتلر و پراکتراند گمبل نیز از مفهوم جایگاه سازی استفاده کردهاند. جایگاه سازی با یک محصول آغاز میشود (یک کالا، نوعی خدمات، یک شرکت، یک آژانس یا حتی یک فرد) اما فعالیتی نیست که روی یک محصول انجام میدهید بلکه مجموعه فعالیتهایی است که روی ذهن مشتری احتمالی انجام داده میشود.
مفهوم جایگاه سازی از زمانی که مجموعه مقالاتی را با عنوان «عصر جایگاه سازی» برای مجلهی تجاری عصر تبلیغات نوشته شد، آغاز گردید. از آن زمان تاکنون بیش از ۵۰۰ سخنرانی در مورد جایگاه سازی برای گروههای مختلف تبلیغاتی در ۱۶ کشور دنیا برگزارشده است. جایگاه سازی در اصل، بازی تبلیغات را در زمان حاضر تغییر داده است؛ بهطور مثال: پیام بازرگانی رادیویی سانکا میگوید: «ما سومین فروشندهی قهوه در آمریکا هستیم.» از صفت سومین استفادهشده است! و کلمههای جادویی همیشگی نظیر نخستین، بهترین و مناسبترین به کار نرفته است و این بدان معنی است که امروزه، صفتهای برتر را بهجای صفتهای برترین به کار میبریم و این کار سبب جایگاه سازی در ذهن افراد میگردد. مفهوم جایگاه سازی به دلیل خلاقیتی که به همراه دارد، به موضوع بااهمیتی در تجارت تبدیلشده است. خلاق بودن و تلاش برای به وجود آوردن آنچه پیشتر در ذهن وجود نداشته، اگر نگوییم غیرممکن شده است، روزبهروز مشکلتر میشود. رویکرد اصلی جایگاه سازی، خلق مسئلهای تازه و متفاوت نیست، بلکه استفاده از موردهایی است که پیشازاین در ذهن بوده؛ درواقع محکم کردن ارتباطاتی که از قبل وجود داشتهاند. ما در جایگاه سازی به دنبال این هستیم که ارتباطی میان آنچه در ذهن مشتری وجود دارد با خودمان ایجاد کنیم.
جامعهی فعلی ما جامعهای ارتباط زده است که در آن حرف زدن در مورد تأثیر تبلیغات، زیادهگویی در تأثیر بالقوهی پیام تبلیغاتی است. این نوع بینش، خودمحورانه است و هیچ ارتباطی با واقعیتهای بازار ندارد. امروزه برای موفق بودن باید اصل مطلب را با حقیقت آن لمس کرد؛ حقیقتی که اهمیت واقعی دارد، همان چیزی است که در ذهن مشتری جای گرفته است. ذهن انسان در یک مکانیسم دفاعی در مقابل حجم عظیم ارتباطات امروز؛ به غربالگری و رد اطلاعات دریافت شده میپردازد و تنها آن بخش را میپذیرد که با دانستهها و تجربههای قبلیاش همخوانی داشته باشد. تنها راهحل تدافعی که انسان در یک جامعهی ارتباط زده دارد، ذهنیت سادهانگارانه است. اگر ارتباطات را به کوه یخی تشبیه کنیم، تبلیغات تنها نوک آن محسوب میشود. ما با یکدیگر از راه شبکهی وسیع و حیرتانگیزی ارتباط برقرار میکنیم که حجم بسیار فزایندهای دارد. شاید رسانهها همان پیام نباشند، اما تأثیر جدی بر آن میگذارند. در این صورت بهجای اینکه رسانه به شکل سیستم انتقالی عمل کند، همچون فیلتر عمل کرده و تنها بخش کوچکی از مادهی اصلی در ذهن گیرنده قرار میگیرد.
بهترین رویکرد برای نفوذ به جامعهی سادهانگارانه ما، پیامهای سادهانگارانه است. پیامها بایستی تیز، بدون ابهام و ساده باشند تا در ذهن مخاطب نفوذ کنند. ارتباطات نیز همچون معماری است که در آن کمترین، بیشترین اثر را میگذارد به عبارتی حجم ارتباطی همچون دشمنی مانع از تأثیر هرچه بیشتر پیام میشود. معمولاً افرادی که برای فعالیتهایشان به ارتباطات وابستهاند، از ضرورت سادهانگاری خبردارند. حجم ارتباطی همچون دشمنی مانع از تأثیرگذاری هرچه بیشتر پیامها میشود. وقتی در مورد برتریهای یک کالا یا خدمت به برقراری ارتباط میپردازید بایستی مسائل را درونی کنید. John Lindsay میگوید: در سیاست، واقعیت همان چیزی است که درک میکنید. در تبلیغات، کسب و کار و زندگی نیز به همین ترتیب است.