در یک توافق ساده برندینگ مشترک، میزان بودجه برندها با هم برابر است و هریک از آنها تجربه برند را به شریک خود انتقال میدهد. یک مثال خوب از برندینگ مشترک کارتهای اعتباری امریکن اکسپرس، بریتیش ایرویز یا ویرجین اتلنتیک است؛ در هر دو مورد، ویژگی متعالی خطوط هوایی با ویژگی آرمانی کارتهای اعتباری امریکن اکسپرس مطابقت پیدا کرده است.
میراث مشترک این دو در حوزه سفر، پیوند میانشان را تقویت میکند و مشتریان را از منافع مشترک بهره مند میسازد. بهعلاوه، این برندینگ مشارکتی مشتریان را تشویق به پرداخت با استفاده از کارتهای اعتباری و گردآوری امتیازهای پروازی میکند.
برندینگ مشارکتی معمولاً دارای قرار مالی روشنی است که شامل موارد متعددی همچون مشارکت در هزینه تبلیغات بهمنظور ایجاد یک بازار است. شکل ویژه برند سازی مشترک میتواند تغییرات بسیاری داشته باشد و معاملات پشت پرده میتواند از دید مشتری پنهان بماند.
برای مثال خطوط هوایی KLM و ایر فرانس در طرحریزی برندینگ مشترک خود سهمی برابر را برای هر شریک در نظر داشتهاند، اما عملاً سهم کی ال ام در این مشارکت بیشتر شده است. میزان استحکام پیوند میان شرکتها بسته به هدف این پیوند، متفاوت است، اما میتواند در حد یک سرمایهگذاری رسمی مشترک افزایش بیابد.
برندسازی مشترک این فرصت را برای برندها فراهم میآورد تا در تولیدات و خدمات خود به خلاقیت بپردازند. این امر مخصوصاً هنگامی رخ میدهد که این پیوند نامعمول است و دو بخش کاری متفاوت را در بر میگیرد.
برای مثال زمانی که shiseido و کوکاکولا مجموعهای از محصولات آرایشی و آشامیدنی را در ژاپن عرضه کردند. همچنین به یاد بیاورید زمانی را که برند لوازم الکترونیک سونی و شرکت فناوری اریکسون به هم پیوستند و به تولید تلفنهای همراه پرداختند. با این برندینگ مشترک آنها توانستند هزینه تولید و بازاریابی این محصولات را در بازاری پرشتاب و رقابتی کاهش دهند.