برندسازی در عرصه B2B یا شرکتی اعتبار و تصویر ذهنی مثبتی برای شرکتها ایجاد میکند. ایجاد چنین شهرتی موجب میشود که فرصتهای فروش بیشتری در اختیار شرکتها قرار گیرد و آنها بتوانند روابط سودبخشتر و نزدیکتری را با سایر شرکتها ایجاد کنند. برخورداری از برند قدرتمند میتواند حس ارزشمند اعتماد را برای مشتریان سازمانی به وجود آورد و این اطمینان خاطر موجب دگرگونی سرنوشت این شرکتها میشود. در این صورت است که برندهای قدرتمندی که در عرصه B to B فعالیت میکنند از مزیت دوچندانی در بازاریابی خود بهره میبرند.
برندهای سازمانی یا شرکتی معمولاً هم نام با شرکتها و سازمانها انتخاب میشوند. به همین جهت درک مفهوم برندسازی از دیدگاه برندهای سازمانی امری ضروری است. برندسازی B2B پیچیده است چراکه افراد بسیاری چه در سطح سازمان و چه در سطح بخشهایی از بازار هدف درگیر این فعالیت میشوند. برای مواجهه با این پیچیدگیها باید از برنامه و ارتباطات بازاریابی مناسب وبرتری برخوردار بود. چالشی که برای بسیاری از برندهای شرکتی و سازمانی وجود دارد این است که نوع نگاه مشتری را به خود تغییر دهند و کالا و خدمات خود را از جایگاه محصول اولیه و عام خارج کرده و ایجاد تمایز نمایند. در ادامه با هورموند همراه شوید تا به بیان اصول برندسازی برای کسبوکارهای B2B بپردازیم؛
- نقش و اهمیت برندسازی باید کاملاً به مدل کسبوکار، سودآوری بازاریابی و استراتژی ارزشآفرینی در آن صنعت وابسته باشد. شروع این کسبوکار، مزیت منحصربهفرد شرکت یا سازمان، بازار و مشتریهای هدف، جایگاه آن در زنجیره ارزش و استراتژی ارائه ارزش و برتری به مشتریان است.
- نقش برند در فرآیند سازمانی را دریابید. استفاده از تحقیقات بازاریابی برای شناسایی ترکیب و انتخاب مراکز خرید و شناسایی شاخصهای تصمیمگیری بهکاررفته توسط اعضای سازمان، نقش کلیدی در اتخاذ تصمیمها دارند.
- اطمینان یابید که پیشنهاد شما برای تمام کسانی که درگیر فرآیند تصمیمگیری هستند گزینهای ارزشمند است. در کسبوکارهای B2B ممکن است افراد بسیاری درگیر تصمیمگیریهای خرید باشند چراکه مشتری شما یک فرد نیست بلکه یک گروه است و این افراد همگی باید مطمئن شوند که وعده برند شما پاسخگوی نیازهای آنها بوده و با نگرانیها و چالشهای آنها مرتبط است.
- رویکرد ایجاد برند برای کل گروه را اتخاذ کنید و دائماً پیگیری نمایید. در Corporate Branding این نکته ضروری است که اهمیت رابطه خریدار و فروشنده را در نظر داشته باشید و نقش مهم اعتبار و ارتباط کل گروه خریدار را فراموش نکنید.
- برند گروه خود را پیرامون عوامل نامشهود ایجاد کنید. تخصص، قابلیت اعتماد، سهولت انجام کسبوکار و محبوبیت ارتقا دهید و از آنها بهعنوان ابزاری برای ایجاد اعتبار، شهرت و تمایز استفاده کنید.
- استراتژیهای پیچیده و مبهم ارتباطات و برند را به کار نبرید. رابطه میان فعالیتهای ضروری برای اجرای استراتژیهای برند و ارتباطی را بهدقت مدیریت کنید تا از هر نوع مشکل و بحرانی جلوگیری شود. تمرکز روی استراتژی برند باید بر پایه نگرش به برند بهعنوان یک ماهیت استراتژیک برای سازمان باشد و نقش مهم آن برای مشتریان شناخته شود نه اینکه برند صرفاً بهعنوان عاملی در نظر گرفته شود که ممکن است برای خریدار مهم باشد یا نباشد.
- تحلیل بخشبندی بازار را بهصورت کاملاً جزئی و دقیق در درون بخشهای مشخصشده صنعت بهکارگیرید. جایگاه سازی برند باید متناسب با نیازهای منحصربهفرد هرکدام از این بخشها انجام شود، اما این امر به همان اندازهای مهم است که این امر با جایگاه سازی برند کلی سازمان همگام و یکپارچه باشد.
- ارتباطات برند را برپایه تأثیرات تعاملی رسانهها طراحی کنید. در این امر مواردی همچون بودجه کمتر فعالیتهای بازاریابی، استفاده محدودتر از رسانههای گسترده و انبوه و استفاده مؤثر از رسانههای تخصصی مانند نمایشگاهها و ژورنالهای تخصصی را لحاظ نمود.
- رویکرد مدیریت برند را از بالا به پایین و پایین به بالا انتخاب کنید. مدیریت برند از بالا به پایین به معنی فعالیتهای بازاریابیای هستند که بتوانند تصویر بزرگی را به وجود آورند و سینرژی هایی را میان محصولات و بازارها با برند سازمان فراهم آورند. برعکس، لازمه مدیریت برند از پایین به بالا این است که مدیران بازاریابی بتوانند فعلیتهای بازاریابی خود را بهدرستی هدایت کنند تا بتوانند ارزش ویژه برند را برای هرکدام از محصولات، بازارها و کسبوکارهای مشترک خود ارتقا دهند.
- ارزش برند سازی و نقش آن در به ثمر رسیدن ارزش برند را بهتمامی اعضای سازمان آموزش دهید. محصولات و برندهای صنعتی معمولاً نقاط تماس چندگانهای با مشتریها دارند. هریک از این نقاط تماس باید به بهترین شکل مدیریتشده تا تصویر نهایی مناسبی از برند ایجاد شود.
انتهای مطلب/ لینک محتوا