تجربه یک برند تا حد زیادی برخلاف عوامل مادی به عوامل روانشناسی بستگی دارد. تجربه برند خوب بیش از کیفیت و عملکرد، برای مشتری مطرح است. این تجربه میتواند در قالب توضیحات دیگران، تحسین نگاهها، خیرگیهای وسوسهآمیز، چهرههای “من هم همینطور” بیان اظهار تعجب، لبخندهای مرموزانه و نگاههای حسودانه باشد.
تمامی این موارد بخشی از پایههای غنی تجربه برند میباشند که برای تعیین تصویر ذهنی برند، علاوه بر قلب، فکر را نیز جذب میکنند. یک تصویر قوی میتواند حتی در اذهان افرادی که محصول را تجربه نکردهاند گسترش یابد؛ اما درک تفاوت ایجادشده چندان بهسرعت بیاثر نخواهد شد و چنانچه تجربه احتمالی، انتظارات را برآورده نکند، ممکن است عکسالعملهای منفی ایجاد گردد.
تجربه برند بستگی به برآوردن مداوم نیازهای مشتری دارد. این نیازها، شامل نیازهای عملی که مربوط به خرید محصول یا خدمات و نیازهای احساسی و ارتباطات مشتق شده از برند میشود. اگر موضوع برند کالا است، عوامل اصلی آن عبارتاند از کیفیت، قابلدسترس بودن، تقویت ارزشها، نوع و شخصیت کالا که از طریق تبلیغات مناسب و پیدرپی صورت میگیرد؛ اما اگر موضوع برند خدمات باشد، استانداردهای کیفی خدمات جایگزین عوامل کیفی محصول میشود.
به هر صورت، باید توجه داشت که برای تصویر برند شرکتی، بهطور مداوم و خصوصاً در بخش خدمات، مراتب بالاتر را به خدمت بگیرید. کارمندان شرکت باید ارزشها و هویت برند را حفظ کنند. این امر باید با فرهنگ برند که شامل بهکارگیری معیارهای برند در هر جنبه از زندگی سازمانی است دنبال شود.
انتهای مطلب/ لینک محتوا
همچنین بخوانید: تداوم تجربه مشتری در تجربه برند