بسیاری از بازاریابان این را به‌عنوان یک کمپین بازاریابی تأثیرگذار با ماهرانه تحسین می‌کنند، اما در واقع، این فقط تأیید سلبریتی ها در کاغذ بسته‌بندی SNS است. اشتباه کردن یک روش با روش دیگر آسان است و به عنوان یک ناظر، هیچ ضرری ندارد. اما اگر می‌خواهید استراتژی بازاریابی تأثیرگذار خود را مؤثر کنید، واقعاً باید تفاوت را بدانید .

اینفلوئنس مارکتینگ چیست؟
با نگاهی به تعاریف سطحی «تأییدسلبریتی ها» و «بازاریابی تأثیرگذار»، می توانید متوجه شوید که چرا به نظر می رسد استراتژی ها با هم همپوشانی دارند. تایید سلبریتی ها شهرت یک سلبریتی را به یک برند یا محصول می دهد. با استفاده از این استراتژی، افرادی را که بت می‌دانند، وادار می‌کنید که خود را با محصول شما مرتبط کنند تا مردم بخواهند آن را بخرند.
بازاریابی نفوذی با استفاده از افرادی که در محافل خاصی مورد اعتماد هستند، تبلیغات دهان به دهان ایجاد می کند . با این استراتژی، افراد با نفوذ در حال ساختن تصویر شما هستند، در ذهن پیروان خود. هر دو استراتژی از افراد شناخته شده برای تأثیرگذاری بر بازار هدف شما استفاده می کنند. اما نحوه اجرای آنها و نحوه تأثیرگذاری آنها بر بازار هدف بسیار متفاوت است.

اینفلوئنسرها متخصص هستند
مایکل جردن برای توصیه به هانس نیازی به متخصص مد ندارد و اپرا برای توصیه Window’s Surface نیازی به متخصص فناوری ندارد. آنها آنقدر شناخته شده هستند که مهم نیست که محصول کاملاً خارج از حوزه تخصصی آنها باشد. آن‌ها چهره‌هایی هستند که بازارهای هدف شرکت‌ها آن‌ها را می‌شناسند و با برندشان مرتبط می‌کنند.
اینفلوئنسرها متخصص هستند. آنها اجتماعاتی را پیرامون خود در یک فضای بسیار خاص ساخته اند. هنگامی که یک برند جدیدترین پمپ سینه خود را به وبلاگ نویسان مادری می فرستد تا به عنوان بخشی از یک کمپین اینفلوئنسر بررسی کنند، هدف بدنامی نیست، بلکه تولید توصیه های واقعی در جامعه هدف است.

اینفلوئنسرها در یک جامعه درگیر هستند
تایید افراد مشهور برای دیده شدن، شنیدن، اما نه تعامل با آنها است. ارتباط باسلبریتی ها به یک طریق به عنوان یک پیام واحد بر روی یک پلتفرم، مانند یک پخش تلویزیونی، اجرا می‌شود که قرار است تا حد امکان به افراد بیشتری برسد. باز هم، دستیابی یک معامله بزرگ است.
از سوی دیگر، اینفلوئنسر دائماً در حال گفتگو با دنبال کنندگان خود است. آنها به سؤالات پاسخ می دهند و به جزئیات بیشتر در مورد نقاط مورد علاقه با اعضای جامعه می پردازند. این گروه برای دریافت پیام‌هایی از اینفلوئنسر بسیار قبل از ورود برند به صحنه آماده شده است. وقتی اینفلوئنسر یک محتوای حمایت شده تولید می کند، بخشی از یک گفتگوی مداوم است که جامعه سرمایه گذاری زیادی روی آن انجام می دهد.

اینفلوئنسرها کلاه زیادی بر سر می گذارند
در تایید سلبریتی ها، سلبریتی چهره یک پیام برند است. نام تجاری محتوا را اسکریپت، تولید و توزیع می کند و سلبریتی به پخش آن کمک می کنند. از POV بازار هدف، این پیامی است از طرف برند به آنها که از سلبریتی ها به عنوان پیام رسان استفاده می کنند.
در اینفلوئنسر مارکتینگ، اینفلوئنسر به عنوان خالق کل پیام تلقی می شود. اگر آنها یک وبلاگ نویس هستند، آنها هستند که پست را می نویسند. اگر آنها یوتیوب هستند، آنها هستند که فیلم را اسکریپت و ویرایش می کنند. از ابتدا تا انتها، پیام متعلق به آنها تلقی می شود و این به آن اعتبار و اعتبار خاصی می بخشد که تأیید افراد مشهور به ندرت از آن تقلید می کند.

جایی که خط تار می شود
یک منطقه خاکستری بین تأیید سلبریتی و بازاریابی تأثیرگذار وجود دارد، خط ظریفی که در آن جنبه های خاصی از هر دو استراتژی با هم ترکیب شده و مطابقت دارند. کمپین Proactiv با جسیکا سیمپسون مثال خوبی است. او از آکنه رنج می برد و Proactiv آن را درمان کرد و او را به یک مدافع بزرگ تبدیل کرد. او تبلیغات را ویرایش یا توزیع نکرد، اما پیام داستان خودش بود و محصول در فضایی بود که او در آن مورد توجه قرار می‌گرفت: زیبایی.
در حالی که این دو استراتژی منحصر به یکدیگر هستند، بازاریاب باهوش باید بداند که آیا در حال انجام بازاریابی تأثیرگذار هستند یا تأیید سلبریتی ها، یا می‌خواهند خطوط را محو کنند و جنبه‌هایی را از هر دو قرض بگیرند. رفتار با اینفلوئنسر مارکتینگ مانند تاییدسلبریتی ها در مقیاس کوچک، یا انتظار اینکه تاییدسلبریتی ها مانند تاثیرات تاثیرگذار باشد، مانند استفاده از آچار برای چکش زدن میخ یا چکش برای باز کردن پیچ است.

انتهای مطلب/