مدیران مارکتینگ باید بهطور مداوم تصمیماتی در مورد روشهای تولید؛ راههای توزیع؛ طرحهای غرامت فروش و از این قبیل را بگیرند. مدیران، این تصمیمات را از بین موارد متعددی که در پیش رو دارند، انتخاب میکنند که دارای پیچیدگی زیادی است؛ مانند همه تصمیماتی که افراد میگیرند، تصمیمگیری مارکتینگ با قضاوت سروکار دارد. یک رویکرد معمولی برای تصمیمگیری سامانمند ایجاد یک مدل ذهنی تصمیم در موقعیتی است که اطلاعات واثقی با الهام، استدلال و تجربه ترکیب میشود. برای نمونه، در تصمیم در مورد اینکه چقدر هزینه روی تبلیغ صرف شود، مدیران میتوانند رویکردهای متفاوتی به کار ببرند.
تکیه بر تجربه:
اغلب مدیران مارکتینگ میگویند که تجربه بهترین معلم است. مدیران با آزمایش برنامههای مختلف تبلیغاتی در جریان دورههای کاری خود، مدلهای ذهنی سطوح تبلیغی را که تحت شرایط مختلف مناسب هستند ایجاد میکنند. آنها برای تعیین بودجه تبلیغی متکی به این مدل ذهنی هستند یا از تجربه و درایت همکاران و مشاوران بهرهگیری میکنند.
کاربرد استاندارد عملی:
شرکتهایی هستند که اغلب تصمیماتشان را با موفقیت بهعنوان استانداردهای عملی، اصول و قوانین مبتنی بر تجربه مرتب و منظم میکنند. اینها اساساً مدلهای ذهنی جامعی برای سازمانها هستند. معمولاً این قوانین به شکل سهمیهها میباشد. مدیران با استفاده استانداردهای عملی، بودجه تبلیغ را بهعنوان درصد ثابتی از فروشهای پیشبینیشده برای سال جاری ایجاد کنند.
در برخی موارد مانند مدلهای ذهنی ممکن است مدیران ازنظر اصول کلی با تصمیماتشان احساس آرامش روانی داشته باشند. هنوز مدلهای ذهنی مرتکب اشتباهات سامانمند میشوند. هیچکس نمیتواند ارزش را تجربه را انکار کند. ولی تجربه، منحصر به هر فرد میباشد و روش واقعی برای انتخاب بین بهترین قضاوت بر اساس تجربه یک فرد در مقابل فرد دیگر وجود ندارد. تجربه میتواند بر اساس یک مسئولیت نیز مغشوش شود. مدیران فروش احتمالاً بودجههای کمتر تبلیغ را به خاطر هزینههای بالاتر درفروش شخصی انتخاب میکنند، درحالیکه مدیران تبلیغ احتمالاً بودجههای بیشتر تبلیغ را ترجیح میدهند.
استفاده از استانداردهای عملی همچنین میتواند منجر به اشتباهات زیادی شود، آنها ممکن است بهطور متوسط خوب باشند، ولی عوامل مختص به یک فرد را در یک زمینه تصمیم نادیده میگیرند. فرض کنید که یک رقیب جدید با یک برنامه تبلیغی پیشرفته وارد بازار میشود که منجر به کاهش فروش شرکت میشود. یک نسبت ثابت تبلیغ به فروشها وقتی لازم است که یک کاهش در تبلیغ توصیه شود، درحالیکه مدلهای ذهنی دیگر، چند شکل از مقابلهبهمثل را بر اساس تبلیغ فزاینده پیشنهاد میکنند. انجام استانداردهای عملی بهندرت انعطافپذیری در کار را در محیطهای متغیر مارکتینگ ایجاد میکند، جایی که تصمیمات دقیق درواقع بسیار موردنیاز هستند.
مدیران در یک رویکرد دیگر برای هزینههای معین تبلیغاتی احتمالاً ایجاد یک صفحه گسترده در مدل تصمیم راجع به اینکه چگونه بازار به سطوح گوناگون هزینه پاسخ میدهد، انتخاب میکنند. سپس آنها میتوانند این مدل را بهمنظور بررسی نتایج فروش و سود در سطوح مختلف هزینهها قبل از تصمیمگیری به کار برند.