کسب و کار در مسیر صحیح ...

ممکن است فکر کنید مشاوران بازاریابی بیشتر زمان خود را صرف توصیه درزمینهٔ استراتژیک و تاکتیک‌های بازاریابی در برنامه بازاریابی می‌کنند، اما درواقع بیشتر زمان خود را در آموزش اصول بازاریابی به مدیران شرکت‌ها خواهند کرد.

اکثر مدیران بسیار باهوش هستند. یک لامپ کم‌نور به‌سختی می‌تواند حتی گوشه‌ای از شرکت را روشن کند. وقتی هر مدیری بداند که بازاریابی چه کاری می‌تواند انجام دهد و چه کاری نمی‌تواند، باید بتواند به‌درستی تصمیم نهایی را اتخاذ نماید.

اما متأسفانه در ذهن همین مدیران باهوش، ابهام غریبی نسبت به ماهیت بازاریابی وجود دارد و از بین بردن این ابهام معمولاً کار سختی خواهد بود.

بازاریابی، علمی عام نیست و به‌راحتی هم نمی‌توان آن را یاد گرفت. اگر این‌گونه بود دیگر نیازی به به‌کارگیری مدیر بازاریابی و یا مشاور بازاریابی در شرکت‌ها وجود نداشت و هر مدیری می‌توانست به تنهای بخش بازاریابی را در کنار سایر بخش‌ها اداره کند؛ و البته در آن زمان احتمالاً این شرکت‌ها به علت این دید عمومی و عدم آشنای با اصول بازاریابی با مشکلات متعددی مواجه خواهند شد.

به‌عنوان‌مثال، فروش کرایسلر در سال ۲۰۰۶ با کاهش ۷ درصدی مواجه شده و ۱/۵ میلیارد دلار ضرر دید. به‌موجب همین موضوع دایملر مدیریت شرکت را به شرکت مدیریت سرمایه‌گذاری سربروس سپرد. سربروس نیز در گام اول رابرت ناردلی مدیرعامل سابق شرکت هوم دپوت را با تخصص تولید با هزینه کم به کار گرفتند تا کرایسلر را از مخمصه نجات دهد.

ناردلی در سمت مدیر کرایسلر از طرح خود برای حذف ۱۳ هزار شغل خبر داد و گفت: برنامه همین است، هرچه سریع‌تر این کار انجام شود کارایی بیشتر خواهد شد! اما آیا مشکل کرایسلر این بود؟ هر متخصص بازاریابی می‌داند مشکل اصلی کرایسلر چه بوده که مطمئناً مسئله تولید، نیروی کار زیاد و قیمت محصولات نمی‌تواند باشد. برای مثال یک دلیل بیاورید که بخواهید محصولات کرایسلر را بخرید؟ نمی‌توان چیزی گفت، شما می‌توانید؟
انتهای مطلب/ لینک محتوا