فیل هریس (Phil Harris) معتقد است تغییراتی که دموکراسی مدرن در توسعه تکنولوژی های مدرن و مشارکت سیاسی شهروندان ایجاد کرده است، اثر قابلتوجهی بر جنبههای علمی و نظری بازاریابی سیاسی داشته و مهمتر از آن، این نوسازی موجب تبدیل “درگیری و مشارکت مستقیم در مبارزه انتخاباتی” به “نظارت و تماشای این مبارزات” شده است. ازاینرو سیاستمداران بهجای تمرکز بر حل مشکلات واقعی جامعه، بهطور عجیبی به تماشاگران سیاسی تبدیل میشوند. این اتفاقات موجب تغییراتی در استراتژیهای رأیدهی میشود که کاندیدا و حزب از آن پیروی میکنند. بر اساس نظریه بازاریابی مدرن هریس، عناصر کلیدی مبارزات سیاسی مدرن شامل چهار عنصر شخصیسازی سیاست، تصویر ذهنی سیاستمدار، نقش روابط عمومی، علمی سازی سیاست میباشد؛
- شخصیسازی سیاست: در این فرآیند، انتخابهای رأیدهندگان بستگی به روابط آنها با شخص کاندیدا داشته و عناصر ایدئولوژیک را جایگزین حزب سیاسی میکند.
- تصویر ذهنی سیاستمدار: اهمیت این عنصر همواره در حال افزایش بوده است، به اعتقاد هریس حتی اگر کاندیدا به معرفی جایگاه خود بر مبنای کارهایی که انجام میدهد بپردازد بازهم به تقویت تصویر ذهنی فعلی پرداخته است چراکه تصویر ذهنی دارای یک جایگاه مرکزی و اصلی در بازاریابی سیاسی است.
- نقش روابط عمومی: روابط عمومی نقش بسیار ویژهای در فرآیند تصویرسازی کاندیدا خواهد داشت. روابط عمومی سیاسی پیامد اجتنابناپذیر فرآیندی است که در آن رسانههای جمعی بهعنوان مرکز عقیده سازی و تصمیمگیری محسوب میشود. همچنین هدف روابط عمومی عکسالعمل نشان دادن به رویدادهایی است که دارای پیامدهای بالقوه منفی برای کاندیدا میباشد. حضور روابط عمومی را بهعنوان یکی از اساسیترین عنصر آمیخته بازاریابی سیاسی نباید از یاد برد.
- علمی سازی سیاست: این فرآیند سیاستمداران را وادار میکند که از تخصص علمی و تکنیکی برای هدایت مبارزه سیاسی خود بهره ببرند.
همچنین مبارزات سیاسی نوین شامل ارتباط مستقیم بین بازاریابی سیاسی و لابیگری است. هریس در مدل بازاریابی سیاسی نوین خود بیان میکند که باید نظریهها و اعمال بازاریابی را با نیازهای در حال تغییر دنیای مدرن وفق داد. هریس خاطرنشان میسازد که بازاریابی سیاسی نمیتواند فقط یک رونوشت از راهحلهای ایجادشده در بازاریابی تجاری بردارد چراکه حوزه کاربرد آن دارای تفاوتهای کاملاً اساسی است و اغلب نیاز به استراتژیهای پیچیدهتر و پیشرفتهتری دارد. بازاریابی باید نوعی تعادل بین استدلالهای زیبای دانشگاهی و آنچه اجزای تشکیلدهنده بازاریابی در عمل بدان نیاز دارند، ایجاد نماید.
انتهای مطلب/ لینک محتوا