نقش بازی کردن، اقدام به فروش، پیش از آموزش دیدن آن است؛ نقش بازی کردن یعنی سعی کنیم مانند فروشندهها عمل کنیم درحالیکه نمیدانیم برای فروشنده شدن باید چه کنیم؟ نمیدانیم آیا مشتری میفهمد ما در حال نقش بازی کردن هستیم یا نه؟ در دنیای سرسخت فروش نقش بازی کردن بهمثابه این است که لباس دلقکها را بپوشیم و با گاوی که دویست پوند وزن دارد به داخل میدان گاوبازی بدویم.
به گزارش آژانس کسب و کار هورموند، برای بیشتر فروشندهها نقش بازی کردن زمانی آغاز میشود که در اولین حرفه فروش خود استخدام میشوند. از آن روز به بعد فروشندهها بدون اینکه چیزی در مورد فروش موفق بدانند، لباس فروشندگی به تن میکنند و خانه به خانه دنبال فروش میروند. بهطورمعمول یکسوم از فروشندهها فقط چند ماه در حرفه فروش دوام میآورند. هرچند درصد بیشتری هم فقط با شکل و شمایل فروشندهها کار فروش را ادامه میدهند و فکر میکنند اگر به مشتریان چیزی بگویند که آنها دوست دارند، آنها بیشتر به حرفشان گوش میدهند.
همچنین اگر طوری ظاهرسازی کنند که پیش مشتری اعتبار داشته باشند، در این صورت افراد را به خرید کردن وامیدارند. آنها تصور میکنند اگر طوری رفتار کنند که گویی مهمترین محصول موجود در بازار را میفروشند مشتریان (خواه به محصول آنها نیاز داشته باشند یا نه) میخواهند اطلاعات بیشتری در مورد آن به دست آورند. بهاینترتیب لباس مبدل فروش ابداع میشود و نقش بازی کردن طبیعت دوم بسیاری از فروشندگان میشود.
فیلم اتاق دیگ بخار (Boiler Room) که در سال ۲۰۰۰ ساخته شد، توصیفی خشن و ناراحتکننده در مورد نحوه عملکرد نقش بازی کردن در دنیای فروش است. این فیلم داستان «ست» نوزدهساله است که زمانی که با «گرگ» (کارگزار شرکت لانگ آیلند) آشنا میشود فرصت این را میابد که نظر پدرش را جلب نماید. ست وسوسه میشود که سهام این شرکت را بفروشد. به فروشندگان این شرکت وعدههای زیادی از قبیل پول زیاد، ماشینهای مدرن و … داده میشد البته درصورتیکه قوانین شرکت را اجر کنند و سهام آن را بیشتر از همیشه بفروشند.
اولین چیزی که ست نمیداند این است که کارگزاری شرکت لانگ آیلند فقط یک نقشه کلاهبرداری است. در آنجا هیچکس حقیقت را نمیگوید. هیچ کارمزدی وجود ندارد. هیچک از سودهای محاسبهشده وجود ندارند. درواقع محصولاتی که سهام آنها فروخته میشوند تقلبی و تائید نشده هستند و این امر باعث میشود که سهام شرکت نیز برای سرمایهگذاران بیارزش باشد. در بازی پرسود و گسترده حقهبازی فروش، از فروشندههای این شرکت فقط بهعنوان دام استفاده میشود و از همه بدتر؛ این موضوع برای بیشتر آنها مهم نیست و برای همین همفکر میکنند که ثروتمند خواهند شد. اگر شما فیلم را دیده باشید میدانید که درنهایت کارگزاری مورد هجوم قرار میگیرد. فروشندههای حریص بازداشت میشوند وزندگی مشتریان در اوضاع آشفتهای رها میشود.