فلسفه غرب در دوران یونان باستان پایهگذاری شد و همزمان با آن، فلسفه شکلگیری برند پا به عرصه وجود نهاد. در این پست، پندهای فلاسفه از قبل از میلاد مسیح تا قرن بیستم برای دنیای برند و برندینگ که برداشتی انتزاعی از فلسفه فکری آنهاست، بیانشده است. لازم به یادآوری است که نقلقولهای ذیل دلیلی برای تائید این فلاسفه نبوده چراکه عموم آنها با نظریانشان موجبات خسران به جوامع عصر خود شدهاند و در این مقال بیشتر نگرش فلسفی مدنظر بوده تا خود فلاسفه؛
- هراکلیتوس: در دنیای برندها هیچچیز ثابت نیست. ادراک مصرفکنندگان از برند و موقعیت شما در صحنه رقابت هر روز متفاوتتر از روز دیگر است؛ بنابراین نیاز به مدیریت برند اجتنابناپذیر است.
- سقراط: در مورد برند شرکتتان همهچیز را زیر سؤال ببرید. هیچچیز را اثباتشده نپندارید. هیچگاه بر اساس چیزهایی که به نظر شما با واقعیت منافات دارند، سیاست و استراتژی تعیین نکنید
- افلاطون: برند شما دارای دو ماهیت است: در یک بعد، ماهیت سطحی که همواره در حال تغییر و تبدیل به چیز دیگری است وگرنه برند شما از زمان عقب خواهد ماند و در بعد عمیقتر نیاز به دربرداشتن ارزشها و اصولی دارد که در طول زمان ثابت بوده و تغییر نمییابد و در پس ویژگیهای سطحی برند قرار دارند.
- ارسطو: همواره از خود بپرسید که برند شما به چه دلیل ایجادشده است و چه اثری را از خود بهجای میگذارد که سایر رقبا در آن رده از محصول، قادر به خلق آن اثر نیستند. این سؤالات باید در تمامی جلوههای ظهور و بروز یک برند از خود پرسیده شود، بهخصوص زمانی که قصد توسعه برند در یک رده محصول دیگر وجود دارد.
- دکارت: هسته و جوهره چیزی است که بین برند شما و مصرفکنندگان ارتباط برقرار میکند. این بدان معناست که باید به ذهن و تفکرات مصرفکنندگان ارتباط برقرار میکند. این بدان معناست که باید به ذهن و تفکرات مصرفکنندگان نفوذ کنید و انگیزههای عمیق و پنهان آنها و فرایندهای تفکر و اندیشه آنها را شناسایی و درک کنید.
- اسپینوزا و لایب نیتس: با بهرهگیری از عقیده اسپینوزا، توسعه ویژگیهای عینی برند و شیوه نگرش افکار مصرفکنندگان در مورد برند، نباید جداگانه بررسی شوند. لایب نیتس بهمنظور شناسایی تفاوت بین آنچه بیتردید درباره برند صحت دارد و آنچه ما دوست داریم در مورد برند صحت داشته باشد، فلسفه اسپینوزا را تکمیل کرد. هر عبارتی که بهطور ذاتی درباره یک برند قابلاثبات نباشد باید با استفاده از یک فرایند اصلاح شود.
- جان لاک: به هر شیوه ممکن خصوصیات و ویژگیهای برند را حفظ کنید؛ اما نگاهتان به این واقعیت باشد که این ویژگیها آن چیزهایی هستند که ما مدیران و توسعهدهندگان برندها، آنها را خلق کردهایم. برندها به مدیریت شما و هماهنگ شدن با دنیای امروز کسبوکار در بازار هدف نیاز دارند.
- هیوم: هرگز تلاشهای خود را به نگرش عقلایی و منطقی خود محدود نکنید. تمرکز بر احساسات و عواطف مصرفکنندگان تأثیر چشمگیری بر انتخابهای آنان دارد. هرگز اسیر تئوریها و نظریههای خود در مورد مدیریت برند نشوید.
- روسو: مدیریت برند با عواطف و احساسات افراد سروکار دارد. قدمت برند در دور شدن از محدودیتهای دلیل، برهان و منطق و اعتماد کردن به غرایز و احساسات خود است.
- کانت: شما همهچیز را در مورد مصرفکنندگان، بازارها و نامهای تجاری نمیدانید و این دانایی محدود به امکانات شما است. بخشها و طبقهبندیهای مصرفکنندگان، بازارها، فقط مدلهای ذهنی شما هستند و کمتر با دنیای واقعیت سروکار دارند؛ بنابراین، بزرگترین تحولات از طریق تغییر و تحول در نگرش و ادراک شما ایجاد میشود.
- هگل: بهجای اینکه نگران رقبای خود باشید، تلاش کنید با داشتن درک درستی از برند خود و بازار، در چارچوب و قالب تاریخی و فرایند محور، با استفاده از ترکیبات و سنتزهای جدید و خلاقانه از یک فرضیه و فرضیه نقیض آن به موقعیت دستیابید.
- نیچه: ارزشها، جوهره برندها است. ارزشها نباید فقط وابسته به محصولات باشد بلکه، باید نیروی محرکه، پیش برنده تحولات برند باشد. مزیت رقابتی برند، در ایجاد ارزشهای جدید است نه در تغییر ظاهر ارزشهای موجود در بازار.
- ویتگنشتاین: برند خود را مانند چشماندازی در نظر بگیرید که میتواند کاربردهای مختلفی داشته باشد. مفهوم برند ترکیبی از تمام کاربردها و ارزشهایی است که در بردارد.
- اگزیستانسیالیسم: هر برند دارای هویتی فردی است؛ بنابراین به برند خود بهعنوان یک فرد احترام بگذارید، از جانب او تصمیماتی گرفته و فضای کافی را فراهم کنید تا خود را با شیوههای جدید، اثرگذار و حتی تعجببرانگیز برای شما نشان دهد.
- پوپر: دست از اندیشههای قطعی بردارید و شیوههای فعلی تفکر را با مدلها و اندیشههای جدیدتر و بهتر جایگزین کنید. نکته کلیدی این است که توسعه و تقویت برند را در قالب نگرش حل مسئله مستمر ببینیم.