09109200500 info@damaavand.com

مایکل پورتر در هاروارد زنجیره ارزش را به‌عنوان ابزاری برای شناسایی شیوه‌های موجود در جهت خلق ارزش بیشتر برای مشتری پیشنهاد داده است. بنا بر مدل وی، هر شرکتی ترکیبی از فعالیت‌هاست که به‌منظور طراحی، تولید، عرضه به بازار، تحویل و پشتیبانی محصولاتش به اجرا درمی‌آیند. زنجیره ارزش نه فعالیت مرتبط به لحاظ استراتژیک، پنج فعالیت اصلی و چهار فعالیت پشتیبانی را شناسایی می‌کند که مسئول خلق ارزش و تعیین هزینه در یک تجارت خاص می‌باشند.

فعالیت‌های اصلی عبارت‌اند از (۱) تدارکات درون شرکتی، یا انتقال مواد اولیه به داخل شرکت؛ (۲) عملیات، یا تبدیل مواد اولیه به محصولات نهایی، (۳) تدارکات خارج شرکتی، یا حمل محصولات نهایی به خارج از شرکت؛ (۴) مارکتینگ که شامل فروش می‌شود؛ و (۵) خدمات. واحدهای تخصصی به فعالیت‌های پشتیبانی رسیدگی می‌کنند، چون (۱) واحد تهیه، (۲) واحد توسعه‌ی فناوری، (۳) احد مدیریت منابع انسانی و (۴) واحد زیرساختارهای شرکتی. (واحد زیر ساختار هزینه‌های امور مرتبط با مدیریت عمومی، برنامه‌ریزی، منابع مالی، حسابداری، حقوقی و دولت را پوشش می‌دهد.)

وظیفه‌ی شرکت بررسی هزینه‌ها و عملکردش طی هریک از فعالیت‌های خلق ارزش و جستجوی شیوه‌هایی برای بهبود آن است. مدیران باید هزینه‌ها و عملکرد رقبا را به‌عنوان الگوهایی برای مقایسه با هزینه و عملکرد خودشان ارزیابی کنند. آن‌ها باید از این هم فراتر رفته و «بهترین» شیوه‌های به کار بسته‌شده توسط بهترین شرکت در جهان را نیز بررسی نمایند. ما می‌توانیم شرکت‌های دارای بهترین شیوه را از طریق مشاوره با مشتریان، عرضه‌کنندگان مواد اولیه، توزیع‌کنندگان، تحلیلگران مالی، انجمن‌های تجاری و مجلات شناسایی کنیم تا ببینیم از دید آن‌ها چه کسی بهترین عملکرد را دارد. حتی بهترین شرکت‌ها نیز می‌توانند به‌منظور بهبود عملکردشان، سایر صنایع را در صورت نیاز مورد الگو قرار دهند. شرکت جنرال الکتریکس به‌منظور حمایت از هدف شرکتی‌اش در جهت ارائه‌ی نوآوری بیشتر، پراکتراند گمبل را الگوی خود قرار داده و درعین‌حال بهترین شیوه‌های خودش را نیز طرح‌ریزی می‌کند.

همچنین بخوانید:   بازسازی جایگاه برند از طریق برنامه روابط عمومی

موفقیت شرکت نه‌تنها به کیفیت عملکرد هر یک از واحدها، بلکه به کیفیت هماهنگ‌سازی فعالیت‌های واحدها توسط شرکت به‌منظور اجرای فرآیندهای اصلی تجاری نیز بستگی دارد. این فرآیندها عبارت‌اند از:

  • فرآیند شناخت بازار. تمامی فعالیت‌ها در زمینه جمع‌آوری اطلاعات در مورد بازار و ارائه‌ی عملکرد متناسب با آن‌ها.
  • فرآیند تحقق ارائه‌ی محصول جدید. تمامی فعالیت‌ها در زمینه پژوهش، توسعه و عرضه‌ی سریع و متناسب با بودجه‌ی محصولات جدید و باکیفیت.
  • فرآیند اکتساب مشتری. تمامی فعالیت‌ها در زمینه تعیین بازارهای هدف و جستجوی مشتریان جدید.
  • فرآیند مدیریت رابطه با مشتری. تمامی فعالیت‌ها درزمینه‌ی ایجاد آگاهی عمیق‌تر، برقراری رابطه و ارائه‌ی محصولات به هر یک از مشتریان.
  • فرآیند مدیریت اجرا. تمامی فعالیت‌ها درزمینه‌ی دریافت و تائید سفارشات، حمل به‌موقع کالاها و جمع‌آوری مبالغ پرداخت‌شده.

شرکت‌های قوی در حال طراحی جدید جریان‌های کاری و ایجاد گروه‌های میان کارکردی به‌منظور تقبل مسئولیت هر یک از فرآیندهای ذکرشده هستند. در شرکت زروکس، یک گروه عملیات مشتری، واحدهای فروش، حمل، نصب، خدمات و صورتحساب را به هم متصل می‌کند، به‌طوری‌که ارتباط میان این فعالیت‌ها آسان‌تر شکل می‌گیرد. شرکت‌های موافق، درزمینه‌ی مدیریت فرآیندهای اصلی تجاری با استفاده از گروه‌های میان کارکردی تبحر دارند. شرکت‌های ات اند تی، لکسیس نکسیس، پرت اند ویتنی، کارمندانش را در قالب گروه‌های میان کارکردی در سازمان‌های غیرانتفاعی و دولتی نیز وجود دارند.

یک شرکت به‌منظور کسب موفقیت همچنین نیاز دارد تا علاوه بر عملیات خودش، به دنبال مزیت‌های رقابتی موجود در زنجیره‌های ارزش عرضه‌کنندگان، توزیع‌کنندگان و مشتریان نیز باشد. امروزه شرکت‌های زیادی به‌منظور خلق یک شبکه‌ی ارائه‌ی ارزش برتر که زنجیره‌ی عرضه نامیده می‌شود، با عرضه‌کنندگان و توزیع‌کنندگان ویژه مشارکت دارند.

همچنین بخوانید:   روابط عمومی مارکتینگ

انتهای مطلب/