اینتربرند (INTERBRAND) روش شناخته شدهای را با سالها سابقه برای ارزیابی برند خلق کرده است. روش اینتربرند سعی در استفاده از مقیاسهای کمی و عینی برای رتبه بندی بهترین برندهای جهان دارد؛ اما برای آنکه بتوان برندی را ارزشیابی کرد باید شرایط خاصی همچون بین المللی بودن و گردش مالی، مخاطبان برند و اطلاعات در دسترس فراهم باشد؛
اینتربرند در ارزیابی برند به سه بخش مهم توجه میکند: پیشبینی مالی، نقش برندینگ، توانایی برند.
پیشبینی مالی برند: شاخص پیشبینی مالی برند به درآمدی که از محصولات حاصل میشود میپردازد. اینتربرند داراییهای ملموس و ناملموس کسب و کار را تحلیل میکند تا به ارزشافزوده اقتصادی پی ببرد. ارزشافزوده اقتصادی مفهومی مدیریتی است و بر پایه ارزش تعریف شده است که توانایی یک کسب و کار دارای برند را در تولید، سودی بیش از مبلغ سرمایهگذاری شده در آن کسب و کار نشان میدهد. برای انجام این محاسبه اینتربرند ابتدا درآمد کسب و کار را تعیین کرده و سپس دارایی سرمایهگذاری شده را از آن کم میکند تا ارزش اقتصادی کسب و کار دارای برند را به دست بیاورد.
نقش برندینگ: شاخص نقش برندینگ در مورد درآمدهایی از کسب و کار را که به برندینگ مربوط میشود شناسایی کرده و وابسته به بخشی است که برند در آن فعال است. چراکه یک برند ممکن است در بخش مد و یا عطر نقش بسیار مهمی داشته باشد اما در بخش کسب و کار تنها یکی از چندین مورد محسوب شود. برای مثال هرچند اینتل یک برند قدرتمند است اما بسیاری از مردم به این دلیل که با کامپیوترهای بر پایه ویندوز پیوند دارد از آن استفاده میکنند، نه آنکه لزوماً انتخاب آنها کامپیوتری بر پایه اینتل باشد.
توانایی برند: شاخص توانایی برند به برآورد میزان خطرپذیری ارزش امروز برند میپردازد. این برآورد به آسیبپذیری آینده یک برند در بخش خاص توجه میکند و وجهه خطرپذیری برند از ارزش فعلی آن میکاهد. برای مثال برندهای بانکی در دوران بحران اقتصادی آسیبپذیری ویژهای دارند چراکه مردم اعتماد خود را به این برندها از دست دادهاند. عوامل متعددی در فرآیند برآورد برند همچون رهبری، پایداری، تحرک بازار، بین المللی بودن، گرایشها، حمایت و حفاظت ارزیابی خواهند شد.