اگر اصل یک محصول لوکس احساس و حس کردن آن باشد، مارکِتِرها محصولات لوکس و فروشنده ها باید عقیده میداشتند که محصولات لوکس را تنها میتوان در فروشگاهها خریداری نمود؛ به این معنی که مشتری باید محصول را لمس کرده و احساس کند و اینکه حضور یک دستیار فروش امری ضروری است. البته این امر مهم است، اما ضروری نیست: مطالعات درزمینهٔ مشتریان نشان داده است که مشتریان محصولات لوکس کاملاً انتخابی عمل کرده و هر محصولی در شبکه اینترنت را در صورت جذاب بودن و کاربردی بودن آن خریداری میکنند.
این بحث سالها ادامه داشت و نگرانی اصلی جای دیگری بود: مارکترها و مدیران محصولات لوکس از این واهمه داشتند که حضور یک سایت کنترل نشده ممکن است ارزش ویژه برند آنها را در معرض خطر قرار دهد، چراکه آنها کنترل برند را به دست صاحبان شبکه میدهند. البته این ترس درست است و بررسیها نشان میدهند که پایگاه دادههای فکری اینترنتی به پیگیری، تحلیل و اندازهگیری رابطه محصولات لوکس با شبکه میپردازد.
مرحله ۱: بدون استفاده از وبسایت. وبسایت «پرادا» به این مشهور است که سالهای سال با عبارت «بهزودی گشایش مییابد» پیش میرفت و تنها یک وبسایت عطر را در انتهای سال ۲۰۰۵ گشود و سایت اصلی در سال ۲۰۰۷ باز شد.
مرحله ۲: وبسایت سازمانی. جایی است که برند میتواند ماهیت، تاریخچه، رخدادها و مجموعههایش را بدون هرگونه تماسی با مشتریان نمایش دهد. این وبسایت مورد استقبال شدید برندهای لوکس قرار گرفتند که رابطه شان با وب، ماهیتی اشرافی-بالا به پایین- داشت.
مرحله ۳: سایت تجارت الکترونیک. زمانی که اینترنت بهعنوان کانال توزیع شناخته شد، برندها سایتهای تجارت الکترونیکی را به وبسایتهای سازمانی خود تغییر دادند (در اینجا تصویر جهانی «یوکس» عرضه میشود). بیش از نیمی از برندهای لوکس امروزه در این مرحله از توسعه اینترنتی خود قرار دارند.
با رسیدن به مرحله ۳ مستقیماً به مرحله ۴ میرویم: آنهایی که فروششان در سکوهای چندگانه بوده، ارتباط بیشتری داشته و تعامل بیشتری با طرفدارن دارند. تجارت الکترونیکی به برندها این امکان را میدهد که دیجیتال مارکتینگ داشته و از ایمیل و پرداخت برای جستجوهای انجامشده در سایتها و فروشگاهها استفاده کنند.
مرحله ۴: حضور در رسانههای اجتماعی. تمام برندهایی که در اینترنت حضور داشتند با رسانه های اجتماعی راه یافتند. همه آنها دارای صفحه فیسبوک، توییتر، برنامه های آیفون و آیپد بودند. ۹۰ درصد از برندهای تحلیلشده در سال ۲۰۱۰ در فیسبوک وجود داشتند، ۴۸ درصد از آنها در توییتر وجود داشتند، ۵۵ درصد در یوتیوب بوده و ۳۹ درصد از آنها در برنامه های گوشیهای هوشمند وجود داشتند.
آنها نقاط ارتباط با مشتری (نحوه ارتباط با مشتری) را تعدد بخشیدند، اما با مشتریان خود ارتباط نداشتند و با آنها صحبت نمیکردند. آنها هنوز هم پیامها و روابط را کنترل میکردند و حضور آنها در رسانه های اجتماعی نتایج مطلوبی به بار آورد.