ظاهر محیط فیزیکی به شکلدهی احساس و واکنش مناسب مشتریان و کارکنان کمک میکند. ملاحظه کنید چگونه برخی از پارکها برای ارتقای خدمات خود موفق شدهاند از مفهوم چشمانداز خدمات استفاده کنند. خیابانهای تمیز، لباسهای محلی رنگارنگ و شخصیتهای زنده همگی در ایجاد احساس سرگرمی و هیجانی که بازدیدکنندگان هنگام ورود (و در طول مدت بازدید) با آن مواجه میشوند، سهم دارند. سالن پذیرش موسسه حرفهای موفقی (دفتر یک شرکت حقوقی یا موسسه مشاورهای) را در نظر مجسم کنید و ببینید که چگونه از دکوراسیون، مبلمان و اثاثیه ظریف و زیبا برای تأثیرگذاری استفاده میکند. به تصویر دو رستوران که یکی بسیار شیک و مجلل و دیگری بسیار ساده است نگاه کنید. فرض کنید وارد هر دو رستوران شدهاید و دوروبر خود را در نظر گرفتهاید. فکر میکنید طراح هر دو رستوران قصد داشته چگونه تأثیری بهجای بگذارد؟ طراحی کلی رستوران و دکوراسیون و میز و صندلی و ظاهر کارکنان خدماتی به ایجاد این تأثیر چه کمکی کرده است؟ در هر مورد، چه چیزی بهویژه جذابیت جلوهی چشمانداز خدمات را افزایش یا کاهش میدهد؟ و سرانجام، مشتریانی که در رستوران نشستهاند چه تأثیری بر احساس اولیهی شمای تازهوارد میگذارند؟ شواهد و فضای پیرامون به سه طریق بر رفتار خریدار تأثیر دارد:
- وسیلهی جلبتوجه است، چشمانداز خدمات را برجسته میکند و آن را از مؤسسات رقیب متمایز میسازد و مشتریان را از بخشهای بازار هدف جذب میکند.
- وسیلهای پیامآور است که درزمینهٔ ی ماهیت متمایز و کیفیت تجربهی خدماتی، از علائم و نشانههای نمادین برای ارتباط با مخاطبان موردنظر استفاده میکند.
- وسیلهای تأثیرگذار است که بهواسطهی بهکارگیری رنگ، ترکیب، صدا، رایحه و طراحی فضا و مکان باعث ایجاد و افزایش اشتیاق برای کالاها و خدمات یا تجربیات خاص میشود.
به گفتهی فیلیپ کاتلر، فروشگاههای عتیقهفروشی مثال خوبی است که چگونه میتوان طراحی دقیق هر فروشگاه را به ابزاری برای بازاریابی خوب تبدیل کرد:
بسیاری از فروشگاههای عتیقهفروشی برای فروش عتیقهجات خود، برای فضای پیرامون، از اصل «بینظمی سازمانی» استفاده میکنند. خریدار پس از ورود به فروشگاه با چند قلم کالای زیبا و مقدار زیادی اجناس بنجل روبهرو میشود. اقلام زیبا بهطور تصادفی در نقاط مختلف فروشگاه پخششده و فروشنده باقیمت دهی و صحبتهایش وانمود میکند که چندان هم به ارزش این اقلام واقف نیست؛ بنابراین، خریدار بانظمی خاص، در میان اقلام گردوخاک گرفته و به امید پیدا کردن کالایی از هنرمندان درجه ۳ به گردش در فروشگاه میپردازد. او بالاخره، چیزی را که به نظرش باارزش است پیدا میکند و اصلاً توجه ندارد که فضای پیرامون طوری طراحیشده که احساس گنجهای نهفته در او ایجاد شود.