از نگاهی دنیای برندینگ در بازارهای نوظهور دارای دو بعد است؛ بعد اول بازارهای جدید و با رشد بالقوه عظیم برای برندها و در بعد دوم همچنان که برندهای بومی با بازارهای بین المللی وارد میشوند، دورنمای برندها را با ظهور برندهایی از بازارهای تازه مانند چین، برزیل و هند تغییر میدهد. ترکیب این عوامل به این معناست که صاحبان برندها نیاز دارند تا جهانیتر و هماهنگ با تفاوتها و شباهتهای میان فرهنگها عمل کنند.
بازارهای نوظهور برای برندها از اهمیت برخوردارند و این صرفاً به دلیل جمعیت آنهاست. برای مثال اینتربرند در گزارش مربوط به برزیل میگوید: در حدود ۲۰ درصد مصرفکنندگان از طبقه D به طبقه C ارتقا یافتهاند و این به این معنای تقریباً ۴۰ میلیون نفر از جمعیت برزیل است.
بسیاری از آژانسهای تبلیغاتی و برندینگ، حضوری دیرینه در این بازارها دارند، اما تنها در سالهای اخیر است که بازارهایی نظیر چین فرصت قابلملاحظهای را در اختیار برندهای خارجی قرار دادهاند. در این بازارها، برندهای بین المللی اغلب برندهایی ممتاز تلقی میشوند، درحالیکه برندهای بومی تودهها را تحت پوشش قرار دادهاند.
در برابر هجوم برندهای بین المللی، با افزایش برندهای بومی روبرو هستیم. ازآنجاییکه نسل جوان به دنبال هویت خود است، اغلب نگرشی مبنی بر تکیه کمتر بر برندهای خارجی و حمایت از برندهای داخلی و سرمایهگذاری بر روی آنان وجود دارد.
برای مثال در کشورهایی نظیر نیوزیلند و افریقای جنوبی از محصولات بومی بهشدت حمایت میشود و مردم به خرید برندهای بومی تشویق میشوند. رشد برند در بازارهای در حال ظهور لزوماً از رشد به شیوه غربی در دهه گذشته تقلید نمیشود، چراکه فرهنگ در این میان نقشی قابلتوجه دارد. همچون کشور چین که جایگاه و رتبه اجتماعی نقش مهمی در پیشبرد برندها دارد و این در حالی است که در غرب تمرکز به شکلی چشمگیر مبتنی بر فرد است.