بخش مهمی از مخاطبان یک برند که بهاندازه مشتریان آن نکتهسنجاند، کارکنان میباشند. این مخاطبین نهتنها نمایندگان برند هستند بلکه میتوانند مشتاقانه به پشتیبانی و یا انتقاد از شرکتی که در آن به کار مشغولاند بپردازند. برندینگ درون سازمانی و یا شرکتی، بهطور گسترده و عمیق در جریان است.
در دهه گذشته، سازمانها در حوزه برندینگ درون سازمانی با دقت بیشتری عمل کردهاند، زیرا آن را راهی برای برانگیختن و درگیر کردن کارکنان، ایجاد اتحاد در میان آنها و جذب استعدادها یافتهاند. درحالیکه بسیاری از شرکتها بهجای کالا به ارائه خدمات میپردازند، توسعه برندینگ درون سازمانی اهمیت بیشتری مییابد. کیفیت خدماتی که یک شرکت ارائه میدهد آن را از رقبایش متمایز میسازد و این کیفیت نیازمند تعهد و باور کارکنان نسبت به برند است.
از هرچه بگذریم، ارتباط با کارکنان اغلب نخستین تجربه برند بهحساب میآید، اما برقراری ارتباط مؤثر با کارکنان کاملاً متفاوت از ارتباط با مشتریان است، زیرا نیازها و توقعات کارکنان از برند متفاوت از احتیاجات و انتظارات مشتریان است.
رهبری نقطه شروعی برای برندینگ یک سازمان بهحساب میآید. یک رهبری قدرتمند میتواند به رونق برند کمک کند و دریافتها را در درون و بیرون یک شرکت تغییر دهد. استیو جابز در اپل و ریچارد برانسون در ویرجین نمونههایی از شخصیتهای قدرتمند در رأس کار هستند؛ اما رهبری نباید تنها از یک شرکت سرچشمه بگیرد، کارکنان هم در پرورش برند نقش دارند و برندینگ درون سازمانی باید کارکنان شرکت را در تمام سطوح در بر بگیرد.
از برندهای درون سازمانی میتوان بهعنوان ابزاری برای اطلاعرسانی در مورد یک کمپین و یا بخشی خاص از یک سازمان بهره برد. بهطور مثال شرکت پست سریع TNT برندی را با عنوان برانگیختن دنیا برای مشارکت با برنامه جهانی غذا به وجود آورد و این برند نقش مهمی را در متحد کردن کارکنانش در سراسر جهان برای انجام خدمات داوطلبانه و جمعآوری کمکها برای این برنامه ایفا کرد.
کارکنان تی ان تی میتوانند به مدت سه ماه بهطور داوطلبانه برای برنامه جهانی غذا کار کنند و روایتگر این مشارکت شوند. کارکنان به گردآوری کمکها برای این برنامه میپردازند. از آن زمان TNT توسط مجله فورچون بهعنوان کارفرمای برتر اروپا شناختهشده و با مشارکت در این برنامه موجب آگاهی هرچه بیشتر کارکنان در تی ان تی در خصوص مسائل جهانی شده است. ابتکار برندینگ با مسئولیت مشترک بهعنوان یک هویت مجزا برای برند، امروزه بهعنوان حرکتی جدید در شرکتها متداول شده است.
متأسفانه برخی شرکت های ایرانی حتی سیاست ها و برنامه های خودشون رو از کارکنان پنهان میکنند! کارکنان هم فقط به فکر ساعت پر کردن هستند و هیچ انگیزه و اشتیاقی نسبت به برند خودشون ندارند. حتی از ضعف هایی که اونها بهتر از مشتریان میبینند، خیلی ساده میگذرند.