موقعیتهای کارآفرینی ممکن است خیلی زود در زندگی کاری هرکسی پیش بیایند. مثل بیل گیتس و برانسون که فعالیتهای خود را از دبیرستان شروع کردند. ممکن است دیرتر در زندگی پیش بیاید؛ شاید به دنبال تعدیل نیرو و اخراج از کار یا پس از بازنشستگی. کارآفرین بریتانیایی آدم فیت روزی خوانندهای موفق باسابقه طولانی خوانندگی بود که الآن روزنه جدیدی در زندگی پیداکرده است؛ او بهعنوان مشاور سرمایهگذاری شهرت جدیدی پیداکرده است. واکر پرایس لاین را در ۴۰ سالگی تأسیس کرد، دیویس در سیونهسالگی به لیکوس پیوست. مشخصه کارآفرینان، اراده آنها برای موفقیت و عوامل انگیزش است که بیشتر مرتبط با پیروزی و شهرت است تا دستاوردهای مادی. ویلیام هینیک میگوید که هرچقدر کسبوکار جدی باشد، باید برای کارآفرین لذتبخش نیز باشد. بالاخره در حال انجام کاری هستند که از انجام آن لذت میبرند!
- کارآفرین چیزی فراتر از ایجاد سرمایه است؛ درباره حرکت به جلو، نوآوری و خوش بودن نیز هست.
- کارآفرین ممکن است بیشتر انگیزه شناخته شدن و موفق شدن داشته باشد.
- کارآفرینان نیازمند صفاتی از قبیل هدف، تعهد، خودباوری، انضباط، ریسکپذیری، دغدغه مشتری و خلاقیت هستند.
- مهارتهای کارآفرینان حول تجزیهوتحلیل، مذاکره، ایجاد روابط، شبکهسازی، فروش و سرمایهگذاری میچرخد.
- کارآفرین موفق فقدان هرگونه مهارتی را از طریق جذب خدمات و تعهدات آنهایی که این مهارتها رادارند جبران میکند. این افراد نهایتاً ارزشگذاری میشوند.
- کارآفرینی که در بین مشتریان تقاضا ایجاد میکند و موفق به تحقق کامل وعدههایش نمیشود درنهایت شکست خواهد خورد.
- کارآفرینان باید روها و هدفشان را بهتمامی اشخاصی که با آنها کار میکنند منعکس کنند.
راه اصلی که فرد کارآفرین را در دنیای تجارت و کسبوکار از دیگران متمایز میسازد استفاده از پویایی سازمانی است. برای او، حرکت بهسوی هدفی قابل اهمیت است که همچون تمامی حرکتهای پیشرونده نیاز به سوخت دارد. حداقل در مراحل اولیه حرفه کارآفرینیشان، بیشتر سود حاصله از تشکیلاتشان را مجدداً خرج حفظ و نگهداری و حتی افزایش عملیاتشان میکنند. بعداً سودهای حاصله را میتواند برای سرمایهگذاری در شرکتهای نوپای دیگر یا عضویت در سازمانها هزینه کرد.
اندیشمندان مختلف نظریههای متفاوتی در مورد تعریف کارآفرین و خصوصیات کارآفرینی دارند:
- ویلیام هینک در کتاب کارآفرین، کارآفرین را چنین تعریف میکند: “فردی است که با در نظر گرفتن و ارزیابی و ریسکها و پاداشهای یک کسبوکار، به دنبال راهاندازی و مدیریت فرصتها، ایدهها یا مفاهیم جدید میگردد. کلمات کلیدی، ریسک و کسبوکار هستند. یک کارآفرین نسبت به تاجری عادی متحمل خطرهای بیشتر میشود، بیشتر کار میکند و از خود توقع بیشتری خواهد داشت. در عوض پاداشهایش بسیار کلان خواهد بود.”
- پیتر دروکر در کتاب نوآوری و کارآفرینی، تأکید زیادی بر این دارد که “کارآفرینان نوآوری میکنند. نوآوری ابزار خاص کارآفرینی است. عملی است که منابع خاصی را با ظرفیت جدیدی وقف ایجاد سرمایه میکند.”
- لاری فرال در کتاب عصر کارآفرینی، با دروکر موافق است. به عقیده وی، “نوآوری سریعالسیر، سلاح نهایی کارفرماست.”
نوآوری الزاماً انجام کار جدیدی نیست. میتواند راهی جدید برای انجام کاری قدیمی باشد. درهرصورت بخشی از معادله باید جدید باشد. اگر این جدید بودن مربوط به نیازها و خواستههای مشتریان باشد، فرد ارائهدهنده خدمات بهاحتمال خیلی زیاد همه پاداشهای اولیه را درو خواهد کرد؛ به آن فرد کارآفرین میگویند.
سرعت و مردم
نوآوری سریع ممکن است فرصت توسعه تمامی مهارتهای لازم را به کارآفرین ندهد. بهمرورزمان این مهارتها به دست خواهند آمد؛ اما ممکن است مهارتهایی از قبیل مالی، بازاریابی، اداری و غیره از همان روز اول پروژه موردنیاز باشند. اگر قرار بر خشنودی و رضایت مشتریان باشد، قبل از اینکه محصول به آنها ارائه گردد، تمامی فرآیندهای سازمانی باید شکلگرفته باشند، در غیر این صورت از عملکرد کارآفرین، تنها سرخوردگی و یاس باقی خواهند ماند.
برای دوری جستن از این نوع مشکلات، مهارتهای ارتباطی کارآفرین بسیار اهمیت دارند. اگر آنها هیچکدام از مهارتهای لازم برای ارائه و فروش خدمات یا سرویسهایشان را نداشته باشند، لازم است که وفاداری مردم را با استفاده از خدمات افراد دارای آن مهارتها کسب کنند.
ذهن پروانهای
روانشناس صنعتی آمریکایی فردریک هرزبرگ باور دارد که موفقیت و شهرت از اساسیترین محرکها برای مدیران بهحساب میآیند. رساله ۱۹۶۰ وی، کار و طبیعت انسان، بیان میکند که پول درواقع یک محرک محسوب نمیشود؛ اما عدم وجود پاداش کافی، از عوامل نقص انگیزه است. زمانی که مردم پول کافی برای برطرف کردن نیازها و خواستههایشان داشته باشند، عوامل دیگری مطرح میشوند که از بین آنها شناخته شدن توسط همکاران و جامعه و هیجان کسب اهداف تعیینشده نقش خاصی ایفا میکنند.