هوش کسب و کار (BI:Business Intelligence) که بهعنوان کسب و کار هوشمند نیز مورد خطاب قرار میگیرد یعنی داشتن دانشی فراگیر از همه عواملی که بر سازمان مؤثر است. داشتن دانشی عمیق نسبت به همه عوامل مثل مشتریان، رقبا، محیط اقتصادی، عملیات و فرآیندهای سازمانی (مالی، فروش، تولید، منابع انسانی و…) که تأثیر زیادی بر کیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان میگذارد.
CRM و ERP سایر دستگاهها و نرمافزارها، عوامل حیاتی برای اداره سازمانها و شرکتها هستند. متأسفانه درحالیکه این دستگاهها، تراکنشها و تعاملات دادهها را خوب اجرا میکنند، در برابر گزارشگیری تحلیلی و دسترسی به دادهها کمبودهایی نمایش میدهند. درحالیکه بهبود و قابلیتهای تحلیل و گزارشگیری شرکتها جزء اولویتهای کنونی مدیران ارشد میباشد نیاز روزافزون به مباحث هوش سازمانی هرروز بیشازپیش نمود پیدا میکند.
این راهحل این امکان را به سازمان میدهد تا بتواند تغییرات مثبت یا منفی را مانیتور کنند. امروزه سازمانهای پیشتاز صحبت از ERP و CRM و… نمیکنند، رویکرد سازمانها به سمت BI است. آنها به دنبال بهینهسازی فرآیندها از طریق ارزیابی و بهبود عملکرد خود و زیرمجموعههای وابسته به خود میباشند. امروزه در کشورهای پیشرو و توسعهیافته سرمایهگذاری در BI در حال افزایش است.
بازار، هوش کسب و کار را ابزاری برای برتری رقابتی میداند. ازنقطهنظر فناوری نیز هوش کسب و کار یک سیستم هوشمند است که با پردازش دقیق دادهها، نقطه دخالت سختافزار و نرمافزار در مغز افزارها بهحساب میآید.
ولی به بیان سادهتر هوش کسب و کار چیزی نیست مگر فرایند بالا بردن سوددهی سازمان در بازار رقابتی با استفاده هوشمندانه از دادههای موجود در فرایند تصمیمگیری. درصورتیکه مفهوم هوش کسب و کار بهدرستی درک و منتقل نگردد، موجب میشود تا انتظارات مدیران بهصورت ناگهانی افزایش یابد و برآورده نشدن این توقعات مواردی را ازجمله سلب اطمینان افراد و بهویژه مدیران از این سیستم به دنبال خواهد داشت؛ چراکه هوش کسب و کار فقط به دنبال کوتاه کردن مسیرهای پرسوجو در داخل اطلاعات است و خود مستقل و بدون نیاز به اطلاعات مناسب قادر به ارائه پیشنهاد یا راهکاری نیست.
هوش کسب و کار یا هوش تجاری که قالب عمدهتری را مانند استفادههای تجاری و غیرتجاری (نظامی و غیرانتفاعی) در بردارد، عبارت است از بُعد وسیعی از کاربردها و فنّاوری برای جمعآوری داده و دانش جهت زایش پرسوجو در راستای آنالیز بنگاه برای اتخاذ تصمیمات تجاری دقیق و هوشمند.
یک هوش کسب و کار بر اساس یک معماری بنگاه تشکیلشده است و در قالب پردازش تحلیلی برخط (OLAP) به تحلیل دادههای تجاری و اتخاذ تصمیمات دقیق و هوشمند میپردازد. هوش کسب و کار، نه بهعنوان یک محصول و نه بهعنوان یک سیستم، بلکه بهعنوان یک معماری و رویکردی جدید موردنظر است که البته شامل مجموعهای از برنامههای کاربردی و تحلیلی است که به استناد پایگاههای داده عملیاتی و تحلیلی به اخذ و کمک به تصمیمگیری برای فعالیتهای هوشمند تجاری و کسبوکار میپردازند.
هوش سازمانی (Business Intelligence) یا بهبیاندیگر کسب و کار هوشمند به برنامههای کاربردی و یا فناوریهایی اطلاق میشود که بهمنظور جمعآوری، یکپارچهسازی، تجزیهوتحلیل و ارائه دادههای کسب و کار در سازمان مورداستفاده قرار میگیرند. در نظر گرفتن هوش سازمانی بدون در نظر گرفتن انباره داده تقریباً غیرممکن است.
کسب و کار هوشمند در تویوتا:
شرکت تویوتا موتورز در آمریکا یکی از زیرمجموعههایی تویوتای ژاپن است. متوسط هزینه حمل هر خودرو برای این شرکت ۷۲ تا ۸۰ دلار که سالانه حدود ۲ میلیون دستگاه در حدود ۱۶۰ میلیون دلار خواهد بود.
مشکلات:
- زنجیره تأمین همواره با مشکل روبرو بود
- عدم بهموقع تحویل خودرو به مشتریان و نارضایتی آنان
- جذب شدن مشتریان به شرکتهایی نظیر هوندا
- با تولید خودروهای هیبریدی در ۲۰۰۳ مشکلات مضاعف شد.
- مشکلات اشتراک اطلاعات بر خط بین ژاپن و نمایندگیهای ایالاتمتحده
- سرعتپایین
- پرداختهای اشتباهی موازی
- گزارشهای مرده
- تصمیمات مرده
- وجود مشکلات عدیده در بخش خدمات پس از فروش
- ثبت اطلاعات اشتباه
- عدم توانمندی بخش IT در حل این مشکلات
نتایج کسب و کار هوشمند در تویوتا:
- در طی چند روز از یک پرداخت مشابه ۸۰۰ هزار دلاری برای حملونقل ریلی جلوگیری شد.
- ظرفیت جابهجاییها ۴۰ درصد افزایش یافت و هزینهها فقط ۳ درصد بیشتر شد.
- زمان حمل ۵ درصد کاهش یافت.
- در ۲۰۰۳ بالاترین حاشیه سود تاریخ کمپانی به دست آمد.
- درنهایت مطالعات مستقل توسط سازمانهای بینالمللی نشان داد تویوتا ۵۰۶ درصد بازگشت سرمایه روی پروژه مزبور داشته است و این در حالی بود که متوسط این رقم برای شرکتهای مشابه رقیب در بهترین حالت تنها ۱۱۲ درصد طبق آمار فورچون ۵۰۰ بود.