مدیریت استراتژیک بازار، سیستمی است که برای کمک به مدیریت برای خلق، تغییر یا حفظ استراتژی کسب و کار و خلق چشم اندازهای استراتژیک طراحی شده است. چشم انداز استراتژیک تجسمی از استراتژی یا مجموعه ای از استراتژی های آتی خواهد بود. تحقق استراتژی بهینه ممکن است با تاخیر همراه باشد چرا که ممکن است شرکت آمادگی لازم را نداشته یا هنوز شرایط لازم فراهم نباشد. چشم انداز، مسیر و هدفی برای استراتژی ها و فعالیت های حال حاضر سازمان فراهم می آورد و از طریق ایجاد هدفی بلند و ارزشمند، می تواند الهام بخش افراد سازمان باشد.

مدیریت استراتژِیک بازار درگیر تصمیماتی است که تاثیرات اساسی و بلند مدت بر سازمان می گذارند. برگرداندن یا تغییر دادن استراتژِی های کسب و کار حاصل از این سیستم از بعد زمانی یا منابع بسیار پرهزینه خواهد بود. در حقیقت، این تصمیمات استراتژیک هستند که تفاوت میان موفقیت، متوسط بودن، شکست یا حتی بقای شرکت را موجب می شوند.

هدف اصلی، توسعه استراتژی های کسب و کار صحیح است، اما این پایان کار نیست. با داشتن استراتژی کسب و کار موظفیم:

  • به صورت مستمر استراتژی را به چالش بکشیم تا از متناسب بودن آن با بازارهای در حال تغییر و پاسخ گویی آن به فرصت های ایجاد شده اطمینان یابیم.
  • مطمئن شویم سازمان مهارت ها و شایستگی های لازم را برای موفقیت استراتژی توسعه می دهد یا آن ها را حفظ می کند.
  • استراتژی را با تلاش و تمرکز پیاده سازی کنیم؛ بهترین استراتژی هم چنانچه بد اجرا شود به شکست منجر خواهد شد.

اهداف مدیریت استراتژیک بازار:

  • مدنظر قرار دادن انتخاب های استراتژیک را سرعت بخشد. کدام رویدادهای خارجی، فرصت ها و تهدیدهایی را به وجود می آورند که نیازمند واکنش مناسب و به موقع هستند؟ چه مسائل استراتژیکی پیش روی شرکت قرار دارند؟ چه گزینه های استراتژِیکی باید در نظر گرفته شوند؟ آن روی دیگرمدیریت استراتژیک بازار معمولا انحراف استراتژیک و غرق شدن در مشکلات روزمره است. هیچ چیز غم انگیزتر از این نیست که سازمان به دلیل گرفتن دیرهنگام تصمیم استراتژیک با شکست مواجه شود.
  • در مواجهه با تغییر، به کسب و کار کمک می کند. چنانچه محیط کاملا پایدار و الگوی فروش رضایت بخش باشد، احتمالا نیاز اندکی به تغییرات استراتژیک چه در مسیر و چه در شدت عمل وجود خواهد داشت. در آن صورت مدیریت استراتژیک بازار چندان تعیین کننده نخواهد بود. اما امروزه بیشتر سازمان ها در محیط هایی به شدت غیرقابل پیش بینی و متغیر به سر می برند و بنابراین به رویکردهایی برای مواجهه استراتژِیک با این شرایط نیاز دارند.
  • داشتن دیدگاهی بلندمدت را اجبار کند. فشارهای زیادی جهت مدیریت کردن با تمرکز بر اهداف کوتاه مدت وجود دارند اما مکررا به خطاهای استراتژیک منجر می شوند.
  • تصمیمات تخصیص منابع را مشخص سازد. اجازه دادن به اینکه نیروهای سیاسی یا اینرسی، تخصیص منابع را به ما تحمیل کنند، بسیار آسان است. یکی از نتایج چنین رویکردی این خواهد بود که کسب و کاری کوچک اما آینده دار و فاقد مشکل یا کسب و کاری که هنوز پا نگرفته است ممکن است از کمبود منابع رنج ببرد در حالی که کسب و کارهای بزرگ تر مقادیر قابل توجهی منابع اضافی دریافت دارند.
  • به تحلیل استراتژیک و تصمیم گیری کمک کند. مفاهیم، مدل ها و روش هایی وجود دارند که می توانند در جمع آوری و تحلیل اطلاعات و مواجهه با تصمیمات استراتژیک مشکل به کسب و کار کمک کنند.
  • سیستم مدیریت استراتژیک و کنترل ایجاد کند. تمرکز بر دارایی ها و شایستگی ها و توسعه اهداف و برنامه های مرتبط با پیش ران های استراتژِیک، اساسی برای مدیریت استراتژِیک کسب وکار فراهم می کند.
  • سیستم های ارتباطات و هماهنگی افقی و عمودی ایجاد کند. مدیریت استراتژیک بازار راهی برای انتشار مسائل و استراتژی های پیشنهادی در درون سازمان و واحدهای کسب وکار محصول و کشوری فراهم می سازد؛ به ویژه واژگان آن ظرافت و دقت را بالا می برند و فرآیندهای آن به هماهنگی کمک کرده و هم افزایی را ترویج می دهند.

انتهای مطلب/