ازآنجاییکه هنر با احساسات درآمیخته و بازاریابی نوعی هنر است؛ بنابراین بازاریابی نیز باید با احساسات مرتبط گردد تا تأثیرگذار باشد.
بازاریابی (به عبارت صحیحتر مارکتینگ)، نباید به خاطر استفاده از هنر، هنری باشد؛ بلکه استفاده از هنر باید در راستای اهداف تجاری باشد بهنحویکه موجب برقراری ارتباط با مشتریان گردد. بهنحویکه نشان دهد شرکت متعلق به چه کسی است، محصول آن دقیقاً چه کاربری دارد و لوگو و سایر نشانههای شرکت به چه مفاهیمی اشاره دارد.
برخی هنرمندان معتقدند “یک تصویر به هزار کلام میارزد”، در بازاریابی نیز گاه تنها چیزی که در اختیارتان است یک تصویر است. لذا باید بدانید چگونه به بهترین نحو از تصویری که در اختیار دارید نهایت استفاده را بکنید.
شیوه استفاده از زبان نیز در هنر حائز اهمیت است. متخصصین بازاریابی نیز باید بیاموزند که چگونه به بهترین نحو داستانشان را بیان نمایند، با شیوهای جدید و متفاوت تا تصویر مطلوب را در ذهن مشتریان ایجاد نمایند.
به تبلیغ “یونیلور” در تبلیغات بازاریابی “Real Beauty” که در مورد زنان با سایز متوسط بود با ترکیب چند شیوه شامل تبلیغات چاپی و رسانهای و همچنین بازاریابی ویروسی استفاده کرد و در آنها از مردم خواست این محصول را تشخیص دهند. این تبلیغ بسیار موفق بود و توجه بسیار زیادی را در میان مردم به خود جلب نمود. جالبتر اینکه زنان و مردان زیادی به این شیوه بازاریابی واکنش نشان میدادند.
این تصاویر، ازنظر احساسی باعث برانگیخته شدن واکنشهای بسیار شدیدی در میان مردم شد. برخی کاملاً عاشق آن شده بودند و برخی از آن بیزار! این شیوه بازاریابی که مبتنی بر واکنش مردم بود، گویی آنها را مجبور میساخت در مورد “Real Beauty” صحبت کنند. بدین ترتیب با مشتریان در مورد “داو” ارتباط عمیقی برقرار گردید.
ارتباط عمیق با مشتری و برانگیختن واکنش وی تنها در صورتی ایجاد میگردد که از به کار گرفتن هنر در بازاریابی و بیان احساسات نهراسید.
معجزه بازاریابی زمانی اتفاق میافتد که بتوانید از هنر برای برانگیختن واکنشهای احساسی مشتریان استفاده کنید و این معجزه بازاریابی تنها زمانی رخ میدهد که از همه ابزارهای هنر؛ یعنی تصاویر، کلمات، موسیقی و احساسات به خوبی استفاده نمایید.
انتهای مطلب/ لینک محتوا