پویایی در محیط کسبوکار به دلیل رکود یا رشد اقتصادی، موجب رقابت شدید، جهانیشدن، ادغامها و اکتسابها و تولید سریع میشود و نوآوریهای فنّاورانه، توانایی مدیران برتر را در جهتدهی و پاسخ دقیق به بازار به چالش میکشاند. به عبارتی نقش یک مدیر برای پاسخ به تغییرات بازار مهم است. درک و شناسایی جهتدهی استراتژیک، موقعیت حساسی است که یک شرکت را قادر به عملکردی پایدار بهویژه در حضور تغییرات سریع در شرایط بازار میکند.
نقش مدیریت ارشد مارکتینگ در سازماندهی شرکت در راستای بازار را برخی پژوهشگران بیان کردهاند. پاین اظهار کرد اگر گرایشهای مدیریت در جهت مارکتینگ مثبت باشند، درنتیجه، مارکتینگ پدیدار خواهند شد. در یک بررسی متفاوت از سوی جاورسکی و کهلی، مقدمات مارکتینگ به سه دسته تقسیم شد. این مقدمات به شرح زیر است:
- عوامل مدیریت ارشد مارکتینگ
- پویایی واحدهای اداری
- سیستمهای سازمانی
این مقدمات بهعنوان گردانندگان و موانع جهتدهی بازار عمل میکنند و موجب میشوند برخی سازمانها بیشتر از دیگران در جهت بازار عمل کنند. مارکتینگ برای کمک به میزان تأکید مدیران برتر نمایان شده است که بر روی مارکتینگ از طریق یادآوری پیوسته به کارمندان قرار دادهشده است و برای آنها حساس و پاسخگو بودن به توسعه و پیشرفت بازار، بحرانی است. مدیریت برتر باید نقش تسهیلکننده را از طریق برقراری ارتباط با برخی رهنمونها ایفا کند و همکاریهایی را بهواسطهی کارمندان ایجاد کند.
پولندران، ویدینگ و اسپید در بررسی از مارکتینگ در استرالیا نیز یک رابطه قابلتوجه بین اهمیت مدیریت برتر و مارکتینگ را بهطورکلی شناسایی کردند. آنها اظهار کردند که اقدامات مدیریت برتر میتواند فعالیتها را در جهت بازار از طریق مقررات آموزشی لازم و منابع، انگیزهی کارمندان و پشتیبانی از آنها، جلسات غیررسمی با تمرکز بر روی فعالیتها در جهت بازار و صندوق پیشنهادها برای ترغیب به تسهیم نظرات مبتنی بر بازار، توسعه دهد. از سویی کیرکا نتایج اهمیت مدیریت برتر، ارتباطات بین ادارهای و سیستمهای پاداش مبتنی بر بازار را برای اجرای مارکتینگ مورد تأکید قرارداد. انتهای مطلب/