به گزارش آژانس کسب و کار هورموند، شرکتهای مد بهعنوان شرکتهایی شناختهشدهاند که بودجههای تبلیغاتی خود را تنها بر مبنای یک “تصمیم شهودی” خرج میکنند. مدیران اجرایی مد، با توجه کمتر نسبت به منطق و توجیهی استراتژیک یا تاکتیکی، اغلب درگیر انجام دادن تبلیغاتی تنها به دلیل خودبزرگبینی شخصی خویش میگردند؛ هیچ تبلیغی هرگز نباید موردتوجه قرار گیرد، مگر اینکه اهداف برنامهریزیشدهی مارکتینگ و یا اهداف مشخصی درزمینهٔ ارتباطات مارکتینگ وجود داشته باشد.
اهداف مارکتینگ معمولاً شامل برنامههای فروش، سهم بازار، توزیع، نفوذ در بازار و غیره میباشند، یعنی هر چیزی که عینی، قابلسنجش و کمی است؛ اما اهداف ارتباطات مارکتینگ به اشاره به این موضوع تمایل دارند که چگونه ارتباطات بر اذهان مخاطبان تأثیر خواهد گذاشت؛ برای مثال، سطوح آگاهی مصرفکننده، تغییرات نگرش، علاقهمندی نسبت به محصول/نام تجاری/خدمت و احتمال امتحان محصول یا خرید آن.
استفاده از تبلیغات نباید بدون سنجش اولیهی سطوح آگاهی، ادراک یا درک مصرفکننده از یک محصول مد در نظر گرفته شود. فهم ادراکات و آگاهی مصرفکننده در ابتدای هر برنامهی جامع تبلیغاتی ضروری است. مسئلهی مهم این است که تحقیق مارکتینگ باید به سنجش و ارزیابی جایگاه یک کسب و کار بپردازد تا بدینوسیله نقطهی شروع مسیر جهت دستیابی به اهداف ارتباطات مارکتینگ تعیین گردد. ارزیابی تبلیغات و ارتباطات مارکتینگ قبل، در حین و پس از یک برنامهی جامع تبلیغاتی اطمینان میبخشد که تاکتیکها و یا استراتژیهای برنامهریزیشدهی مارکتینگ در جهت دستیابی به اهداف کلی صحیح میباشند.
اگر این اهداف کلی به دست نیایند، پس تاکتیکها و استراتژیها بهطور واضحی ممکن است نیازمند بازنگری و اصلاح باشند. بسیار غیر متحمل است که استراتژی تبلیغات یا مارکتینگ در مرتبهی اول کاملاً درست و بیعیب و نقص کار کند. هنگام برنامهریزی یک برنامهی جامع درزمینهٔ ارتباطات مارکتینگ، تقریباً با اطمینان میتوان گفت که نیاز به تغییرات و اصلاحات وجود خواهد داشت، به همین خاطر یک برنامهی ارتباطات مارکتینگ یا یک برنامهی کامل و بیعیب و نقص مارکتینگ وجود ندارد.