برای انتقال به رویکرد راهحل محور، نوع خاصی از رهبری تحول را باید در سازمان موردتوجه قرارداد. گرستنر در آی بی اِم بر کاهش هزینههای تمامشده، نوسازی فرهنگ و ایجاد ذهنیت مشتری محور تأکید کرد. وی همچنین چند نقش مهم را در این شرکت بازی کرد؛ اولاً دیدگاهها و نقطه نظرات خارج از آی بی اِم را با خود به درون سازمان آورد. به گفته یکی از مصرفکنندگان، او بازار و صنعت را بهخوبی میشناخت و بهقدر کافی برای مصرفکنندگان مشارکتکنندهای بهتر بود. او با تمرکز بر مصرفکنندگان بهجای تکنولوژی، تأثیر فوقالعادهای بر شرکت گذاشت.
ثانیاً او به این امر مهم تحقق بخشید که مدیریت ارشد آی بی اِم نباید وفادار به مفاهیم و اقدامات گذشته باشد؛ هرچند پیروزی و موفقیت را نصیب شرکت کرده باشد. مدیریت باید تخصصها و مفاهیمی را دنبال کند که میتوانستند به او در شناخت مصرفکنندگان و قطع هزینهها کمک کنند، بنابراین او برای این منظور مدیر بازاریابی و ارتباطات را بیرون از آی بی اِم انتخاب میکرد و فردی را از کرایسلر برای کاهش و قطع هزینه به آی بی اِم آورد.
ثالثاً، گرستنر با تحلیل و درک درست از اهمیت قدرت برند آی بی اِم و تأثیر بالقوه آن بر بازار و فرآیند بازاریابی، برند آی بی اِم را حفظ و بر آن تأکید کرد و ترجیح داد که واحدهای با عملکرد ضعیف را حذف کند.
و بالاخره با کمک مشاوران مک کینزی به اهمیت همراستایی ساختار با استراتژی یکپارچگی واحدهای مختلف پی برده و در این راه تلاش کرد؛ بنابراین مدیریت ارشد نقش مهمی در شکلگیری رویکرد راهحل محور دارد. آنها باید همکاریهای مبتنی بر اعتماد را تشویق کرده و تعارضات و برخوردها را کاهش دهند؛ همچنین باید پشتیبان و حامی ابتکاراتی باشند که جهت تغییر فرایند تخصیص منابع ضروری بوده و امکان تأمین مالی پروژههای جدید را فراهم میسازند و این اطمینان را ایجاد میکنند که منابع و امکانات لازم را برای رویکرد جدید فراهم میسازند. در شکل زیر نمودار سازمان محور را خواهید دید: